تحلیلی بر فیلم بازیوو؛

بازیوو؛ قابل توجه و شایسته دیده شدن

 

سهیل شفیعی – فارغ التحصیل رشته ادبیات نمایشی

 

ایده بسیار جالب است و نکته‌ای در باب ترجمه در دلِ آن وجود دارد!
کاراکتری که شخصیت‌ها و ماجراهای بازی‌ای را خلق کرده است با طرح توطئه‌ی شخصیتِ منفی بازی مواجه می‌شود و این به ناچار باعث اتّصال دو جهان بازی و دنیای واقعی با هم می‌شود. یک جهان، جهانی که بازیگران بازی در آن وجود دارند و یک جهان دیگر که شخصیت‌های بازی در آن زندگی می‌کنند! جالب است و این ایده باعث به وجود آمدن تناقض جالبی هم در متن می‌شود. ما همیشه در ذهنمان تصور مثبتی از واژه‌ی پروتاگونیست (که قهرمان ترجمه شده) داریم ولی واقعن اینگونه نیست و این واژه هیچ مفهوم قضاوتی یا ارزش داورانه‌ای ندارد! سیلوس در اینجا پروتاگونیست است چرا که پروتاگونیست یعنی شخصیتی که نخستین آگون۱ را ارائه می‌دهد و به شخصیت مقابلش آنتاگونیست (که ضدقهرمان ترجمه شده) گفته می‌شود یعنی شخصیتی که در موضع مقابل آگون قرار می‌گیرد که با توجّه به ترجمه‌ی غلط واژه‌ی آنتاگونیست قهرمانِ داستان بازیوو، ضدقهرمان آن است!

نگاهی کلّی و تحلیلی به طرح داستان
ماپان بازی‌ای ساخته است که این بازی تعدادی بازیکن حرفه‌ای یا به قول خودشان خَفَن دارد و در طرف مقابل این بازیکن‌ها سیلوس قرار دارد که غول مرحله‌ی آخر بازی و در دل بازی است و با خواست ماپان با وجود قدرتی که دارد امکان شکست خوردن در وجود او هست. سیلوس به خاطر این ضعف دست به طغیان می‌زند و ماپان را اسیر می‌کند تا او را شکست ناپذیر کند. ماپان ماجرا را به سمت مهره‌ی فیتوس می‌برد و شکست‌ناپذیری سیلوس را در گِرو در اختیار داشتن آن مهره می‌داند و به سیلوس حیله می‌زند و مهره را به دنیای واقعی پرتاب می‌کند و با یک عامل تصادفی آن مهره به ژوبین می‌رسد و او را آنتاگونیست ناخواسته‌ی ماجرا می‌کند و در واقع این اولین اخلال هوشمندانه‌ای است که در روند پلات به وجود می‌آید. حال ژوبین باید آماده شود، باور کند، بیاموزد و به خودش ایمان بیاورد و این‌ها همان چیزهایی هستند که کودکان و نوجوانان به عنوان کاراکترهای بالقوه‌ی جامعه به آن نیاز دارند. نکته‌ی مثبتی که در روند طرحِ بازی وو وجود دارد این است که برای موقعیت‌های مختلف طراحی بازی داشته است و متناسب با طرح برای تماشاگر خودش برنامه دارد و در ضمن این آگاهی را دارد که بازی‌ها خسته کننده نشوند. به عنوان مثال برای معرفی ماپان با طراحی یک موقعیت خاص آن را با فرم ترانه و موسیقی اجرا می‌کند و می‌داند که نباید این معرفی را بیش از حد تکرار کند و در مرز سوّمین تکرار از طرف خود فیلم به ماپان اعتراض می‌شود! در اینجا باید اشاره کرد با اینکه ماپان سازنده‌ی بازی است ولی شخصیت اصلی نیست چرا که با به وجود آمدن ماجرای فرعیِ رابطه‌ی عاشقانه‌اش با خاله‌ی ژوبین ماجرای اصلی درام را رها می‌کند و به سراغ خرده داستانی دیگر می‌رود. هر چند که در لحظه‌ی حساس برمی‌گردد که همین امر نشان می‌دهد او فقط یک کاراکتر فرعی و کمک کننده است.
ماپان به مرور و با تمرین، توانایی‌هایی که به آن نیاز دارد را می‌آموزد و خودش منجیِ خودش و در نهایت بقیه می‌شود و این همان کنشگری‌ای است که یک کاراکتر مورد قبول درام و به خصوص درام‌های کودک و نوجوان به آن نیاز دارد. در این مسیر بازیکن‌های اسیر شده که وظیفه‌ی هدایت بازی‌ها را بر عهده دارند با ماپان و رفقای او طرح همکاری می‌ریزند و از عمد کاری می‌کنند که در بازی شکست بخورند و این دیگر تناقض شیرین بازی وو است که باعث لذت تماشاگر می‌شود.

درباره‌ی پایان
سیلوس منجمد می‌شود و این همان تعلیقی است که کودک برای پایان دادن به کار یک شخصیت به آن نیاز دارد. این ایده از تفکّری می‌آید که معتقد است غول‌های بازی به هر حال نباید از بین بروند چون بازی بی‌معنا می‌شود. در اینجا منجمد شدن به مثابه عدم کنشگری است و در واقع همان چیزی است که او را از بین نمی‌برد ولی فلج می‌کند!

۱- آگون کلمه‌ای نیست که بشود آن را فقط با یک کلمه معنا کرد اما شاید یک تعریف این باشد که آگون چیزی است که رخ می‌دهد و همه چیز را شروع می‌کند و اولین کسی که آگون را نشان دهد پرو(که در زبان یونانی یعنی نخستین)تاگونیست است.