تحلیلی بر فیلم قطار آن شب؛

در جستجوی کودکی

دکتر محمدرضا مرادی – متخصص روانشناسی کودک و نوجوان

 

معلمی را در نظر بگیرید که می‌تواند در دیدار اول و با استفاده از یک عروسک با چاشنی مهربانی، دختر شش ساله‌ای را شیفته خود کند. اما در ادامه فیلم نظاره‌گر گریه‌های همین معلم برای بچگی خود هستیم. بنابراین خنده اول و ارتباط اولیه با بنفشه دختر شش ساله داخل قطار و گریه‌های بعدی، نشان از شخصیتی با خُلق پایین و رو به افسردگی برای معلم دارد.

بنفشه معلم را یاد کودکی خود می‌اندازد. معلمی که در سن صمیمیت در برابر انزواست. یعنی سن ازدواج و بچه‌دار شدن. اما زنِ تنهایی را می‌بینیم که برای زدودن گرد تنهایی از ذهن خویش به دنبال کودکی خود می‌گردد. بچگی او به گونه‌ای بوده که با دیدن دختری بدون مادر، دوباره رخ می‌نماید و او را آزار می‌دهد.

حال این معلم به دنبال راهی برای تخلیه عواطف منفی خود است و چه راهی بهتر از نوشتن. نه دل نوشته‌های روزانه، بلکه داستانی برای چاپ. اما داستان داخل کتاب شکل وارونه‌ی داستان زندگی اوست. آیا غریبه چشم انتطار کودک است یا کودک چشم انتظار غریبه؟ آنچه مشخص است اندوه تنهایی زمان بچگی در گذر زمان برطرف نشده و در بزرگسالی نیز همچنان تلخ و گزنده است. دختری در جستجوی مادر و پدری در جستجوی فرزند!

نکته‌ای که باید در نظر داشت عدم مشخص بودن مخاطب این فیلم است. واقعیت و خیال چنان در این فیلم درهم می‌آمیزند که کودکان را سردرگم و نوجوانان را آشفته می‌کند. باید گفت زبان فیلم متناسب با هیچ کدام از این دو مرحله نیست.

و نکته پایانی مربوط به یکی از مهارت‌های اجتماعی است. عدم اطمینان به غریبه‌ها. اصلی که سلامت کودک به آن وابسته است. حال این غریبه هر که می‌خواهد باشد. اما در فیلم دختر بچه در دیدار اول با یک عروسک و پسر بچه با یک ماسک کاغذی شیفته‌ی فرد غریبه می‌شوند و رابطه‌ی آنها افلاطونی می‌گردد. اگر کودک این پیام را از فیلم دریافت کند که به فردی خندان و مهربان با عروسکی در دست یا ماسکی بر صورت می‌توان اعتماد کرد، پیامد آن چه خواهد شد؟