لیپار | واقعیت تلخ، رویای شیرین

معین مهرعلیان | دانشجوی ارشد روانشناسی بالینی دانشگاه سپینزای رم

حسین ریگی که پیش از این با مستندهایش در سینمای ایران شناخته شده بود، در اولین تجربه‌ی سینمایی خود لیپار را کارگردانی کرده و پا به جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان گذاشته است. این اثر در سیستان و بلوچستان تولید شده و روایتی جهان شمول در بستری بومی به مخاطب عرضه می‌کند. قهرمان فیلم که برکت نام دارد نوجوانی ا‌ست خیال پرداز، تا حدودی سرکش و گاه بلوف‌زن که در پی یافتن مادر مفقود خویش، سودای سفر به دیار هندوستان را در سر دارد. او گمان می‌کند که مادرش در کودکی او را رها کرده و به هند سفر کرده تا در آن‌جا بازیگر شود.

اولین مواجهه‌ی هر کودکی با دنیای پیرامون خود، مواجهه‌‌ی او با مادر خویش است. مادری که امنیت، خوراک و سایر نیازهای حیاتی او را ارضا کرده و پاسخ می‌دهد. از این حیث مادر رابطه‌ای با کودک برقرار می‌کند که او را واجد ارزشی خاص در زندگی اکثر انسان‌ها (و سایر پستانداران) می‌کند. از دیگر سو انسان در صورت عدم ارضای نیازهای خود به دنیای فانتزی پناه می‌برد. فانتزی آن چیزی‌ است که سبب می‌شود انسان بتواند ناکامی‌ها را در عالم واقع تحمل کند. برکت مادر خود را از کودکی ندیده و پدرش نیز سخت‌گیر و تا حدودی خشن است. پس پناه بردن به یک فانتزی و واقعی پنداشتن آن چیزی است که می‌تواند یک مادر غایب را برای او به یک مادر ایده‌آل تبدیل کند. در واقع او به دنبال منبع دلبستگی خویش، سفری درونی را در بیرون جستجو می‌کند. هنر و ادبیات عرصه‌هایی هستند که انسان می‌تواند دست نایافتنی‌ترین امور را به چنگ آورده و واقعیت را به هر شکل که می‌خواهد، بدون محدودیتی تغییر دهد. سینما شاید از همین جهت برای برکت حائز اهمیتی متفاوت و منحصر به فرد است. جایی که او می‌تواند به هند (که جایگاهی اتوپیایی برای او دارد) سفر کرده، رقص و شادی بازیگران را ببیند و زندگی‌ای موازی و دور و نزدیک را تجربه کند.

در لیپار هر کسی به نوعی با رنجی دست و پنجه نرم می‌کند. رنجی که محصول فقدان است و از دست دادن چیز یا کسی. همین امر سبب قرار گرفتن هر یک از این شخصیت‌ها در دوراهی‌هایی می‌شود. دو راهی پذیرش یا عدم پذیرش واقعیت، گذشتن و شروع زندگی جدید یا حسرت و در نهایت عشق یا نفرت. پاگل، آپارتچی سینما، به نظر می‌رسد بعد از عمری هنوز واقعیت را نپذیرفته. برای ستار پدر برکت و گراناز (شعله) خاله‌ی او هنوز کفه‌ی نفرت و حسرت سنگینی می‌کند و برکت نیز در تلاش برای تغییر واقعیت است. در نهایت لیپار، روایت سیر تحول همه‌ی این شخصیت‌ها، با محوریت برکت است. تحولی که در آخرین سکانس فیلم خود را نشان می‌دهد. البته این تحول می‌‌توانست بهتر و با دقت نظر بیشتری نشان داده شود.

در پایان، از نکات قابل توجه فیلم وجود برخی سکانس‌ها و مفاهیم حاوی خشونت و صحنه‌های سیگار کشیدن است. این امر مضاف بر زاویه نگاه فیلمساز و نوع روایت، سبب می‌شود اولین فیلم بلند سینمایی حسین ریگی در مورد نوجوانان باشد و نه برای آنها.