خداحافظ سینما| دیده نشدن بار سنگین طبقه فرودست

خداحافظ سینما

مهوش خادم‌الفقرائی، دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی | انتقال هر پیامی فارغ از درست یا غلط بودن آن، نیازمند بستری مناسب و قوی است. در سینما، داستان فیلم همین بستر انتقال پیام است؛ داستان قوی، قاعده‌مند، با اوج و فرود به موقع هر مخاطبی را زمین‌گیر کرده و او را تا پایان فیلم با خود همراه می‌کند و پیام مورد نظر خود را چه به صورت آشکار و چه به صورت پنهان در پس ذهن او حک می‌کند.

سینمای کودک و نوجوان بیش از سینمای بزرگسالان محتاج چنین بستری است. زیرا دنیای کودکان و نوجوانان این دهه چنان رنگارنگ و پر تعلیق و هیجان است که تاب تحمل داستان‌های آهسته، بی‌تعلیق و کش‌دار را ندارد.

فیلم «خداحافظ سینما» از هر دو جنبه آسیب دیده است. نه تنها این فیلم تصویر صحیحی از مخاطب خود ندارد؛ بلکه فاقد یک داستان پر تعلیق برای جذب همان مخاطبان است. شاید نوجوانان دهه شصت و با کمی اغماض ابتدای دهه هفتاد می‌توانستند با این فیلم همذات‌‎پنداری کنند اما نوجوانان امروزی از این فیلم فاصله خواهند گرفت. چرایی این ماجرا نیز به همان تفاوت ذکر شده بازمی‌گردد. برای مثال سال‌ها است که فیلم قیصر دیگر در زندگی روزمره نسل جوان جایی ندارد و فرهنگ برآمده از آن فیلم با فرهنگ حاکم بر طبقات فرودست کنونی همخوانی ندارد. لذا تکرار دیالوگ‌های فیلم قیصر و سایر کنش‌های تاریخ گذشته آنان توسط نوجوانان فیلم باعث می‌شود این شخصیت‌ها در ذهن مخاطبان، تبدیل به شخصیت‌های پادرهوایی بشوند که شناخته شده نیستند.

چنین مواردی مانع انتقال برخی از پیام‌های فیلم که می‌تواند آموزه‌های مثبتی برای نوجوانان باشد، شده است. یکی از مهم‌ترین این آموزه‌ها نگاه به طبقه فرودست جامعه به عنوان یک طبقه رنج‌دیده و زحمت‌کش است. بار اصلی داستان نیز بر دوش نمایندگان همین طبقه است (مظفر و خانواده طالب)، کسانی که به واسطه عدم برخورداری از امکانات و مواهب جامعه مجبور می‌شوند از آنچه مایه خوشنودی آنان است دست بکشند. طالب به عنوان فرزند یک خانواده از طبقه فرودست به صورت مداوم با این مسئله مواجه می‌شود که اگر برای تحصیلات خود تلاشی نکند، در آینده نمی‌تواند شاهد آینده‌ای مطلوب باشد. این موضوع هم از جانب بازیگر مورد علاقه و هم از جانب پدرش گوشزد می‌شود؛ به علاوه، طالب با پیرمردی (مظفر) در تماس است که او نیز به عنوان نماینده همین طبقه قدرت نگهداری مغازه خود را که به آن نیز دلبسته است، ندارد و به دلیل سن بالای خود به جای جنگیدن و ایستادن، به ناامیدی سوق پیدا می‌کند و طالب شاهد این ناامیدی است و مایه‌ی رنجش می‌شود.

تمامی این موارد برای طالب حکم تلنگری را دارد که او را وارد مسیر جدیدی می‌کند، مسیری که رشد او را در پی خواهد داشت. متاسفانه چنین پیام درخوری به دلیل قرار گرفتن در فرمی نامناسب یارای خودنمایی ندارد و در سرتاسر فیلم همچون حباب‌های آب می‌ترکد و باقی نمی‌ماند.