والدین امانتی | راه رفتن با کفش دیگران

معین مهرعلیان، دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی دانشگاه سپینزا رم | «والدین امانتی» اثر حسین قناعت را می‌توان در همان راستای فیلم قبلی او- تپلی و من- دانست. در هر دو فیلم مثلث کودکان، دوستان و والدین و روابط اضلاع این مثلث اتفاقات فیلم را رقم می‌زند و قناعت با کنکاش در این روابط، سعی دارد بر اهمیت زیاد محبت و فهم متقابل کودکان و والدین تاکید کند. در والدین امانتی سه موضوع به طور خاص قابل توجه و بررسی‌ست. اول رابطه‌ی کودکان و والدین، دوم تفاوت زندگی شهرنشینی و روستایی و سوم رابطه‌ی انسان و محیط زیست.

ایده‌ی تجربه‌ی زندگی در چند خانواده‌ و شرایط متفاوت گرچه شاید قدری کلیشه‌ای باشد اما موضوعی‌ست که به سبب محدودیت‌های زندگی انسان ها، معمولا برای ما امکان پذیر نیست و از همین جهت می‌تواند کنجکاوی را برانگیزاند. پدر برای کودک مظهر قدرت است و در زندگی انسان متمدن، پول نماد قدرت. بنابراین، عسل و پارسیای والدین امانتی در مواجهه با فقر پدر خود، احساس شرم را تجربه می‌کنند و به دنبال آن نسبت به پدر خود خشمگین می‌شوند. مادر گرچه سعی در دفاع از همسر خود و تاکید بر ارزش هایی چون شرافت دارد، با صحبت های خالی از همدلی خود، باعث ایجاد احساس گناه در فرزندانش می‌شود.

گرچه در فیلم به این احساس گناه تا پایان فیلم پرداخته نمی‌شود و اشک های پایانی پارسیا به ظاهر از روی محبت است، اما در نگاه موشکافانه تر می‌توان انتظار داشت بخشی از این اشک ها ناشی از همان احساس گناه است. پرداخت حق الزحمه به کودکان توسط آقای سبطی نیز در ان ها ایجاد احساس حقارت و رشک می‌کند. حقارت بخاطر اینکه پرداخت پول نه از روی همدلی بلکه از روی ترحم صورت می‌گیرد و عمل دوستانه و همدلانه پارسیا و عسل به غلط قضاوت می‌شود. همچنین رشک بخاطر اینکه در این عمل، جایگاه بالاتر سبطی و فرزندانش به کودکان دیکته می‌شود.
حسین قناعت سعی می‌کند پرده‌ی سایر زندگی ها را کنار بزند و از باطن زندگی ها بگوید. البته متاسفانه لحظاتی دچار نگاه کلیشه‌ای و مخرب “پول‌دارها خوشحال نیستند و در باطن بدبخت‌اند” می‌شود. نگاهی که می‌تواند برآمده از حسادت قشر کم درامد نسبت به قشر مرفه ، عدم پذیرش واقعیت توسط قشر کم درآمد و روی آوردن آن ها به مکانیزم های دفاعی و همچنین ناشی از بی عدالتی و پرخاشگری منفعلانه‌ی این قشر باشد.
نکته‌ی دیگری که در والدین امانتی به چشم می‌خورد، تفاوت سبک زندگی و روابط همسالان در زندگی شهرنشینی و روستایی است. گاه در زندگی شهرنشینی فقدان دلبستگی سالم و صمیمیت کافی و مسئولیت ناپذیری والدین به اشتباه استقلال دهی به کودکان و نوجوانان تلقی می‌شود. پول دادن به کودک و رها کردن او، بر استقلال او نمی‌افزاید بلکه باعث ایجاد طرحواره های ناسالم در او می‌شود. هم‌چنین قناعت کاملا به جا و درست بر این تاکید می‌کند که شرکت در کلاس های آموزشی متعدد، بدون آن‌که فرزند تمایلی به آن داشته باشه، آن چیزی نیست که کودکان به آن نیاز دارند و در تربیت باید همواره مصلحت کودک در نظر گرفته شود و نه علایق و کمبود های والدین که اولی باعث عزت نفس و مهارت یابی و نشاط در آن‌ها می‌شود و دومی باعث کسالت و فرسودگی.
در مجموع، «والدین امانتی» گرچه شاید برای برخی از والدینی که در سینما به تماشای آن می‌نشینند خسته‌کننده باشد اما حائز وجوه روانشناختی و تربیتی مثبت و منفی زیادی‌ست که قابل بررسی و در خور توجه است.