گفت‌وگو با غلامحسین لطفی؛ بازی در فیلم کودک گاهی نفسگیر بود!/ جای خالی بزرگان سینمای کودک

غلامحسین لطفی از بازیگران دوست داشتنی و باسابقه سینما و تلویزیون است که کارنامه هنری او از آثار کودک و نوجوان تا کمدی‌های اجتماعی برای بزرگسالان را در بر می‌گیرد. او در دهه ۶۰ و ۷۰ با حضور در فیلم‌ها و مجموعه‌های مختلف نظیرآثاری چون «اتل متل توتوله» و «جیب‌برها به بهشت نمی‌روند»، «محله برو بیا»، برای مخاطبان شناخته شد و در کنار بازیگرانی همچون ایرج طهماسب و حمید جبلی خاطراتی ماندگار برای نسل‌های مختلف رقم زد. از فیلم‌های جدی مثل «سرب» تا سریال طنز «خانه به دوش» ساخته رضا عطاران، نشان می‌دهد لطفی در عرصه طنز خانوادگی و اجتماعی نیز توانایی‌های قابل توجهی دارد.

این بازیگر در آستانه جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان، با نگاهی به گذشته، از تجربه‌های خود در ژانر کودک و نوجوان سخن گفت؛ تجربه‌هایی که به باور او نه‌تنها موجب سرگرمی بچه‌ها می‌شد، بلکه در بسیاری موارد جنبه آموزشی و تربیتی هم داشت. لطفی معتقد است ماندگاری فیلم‌های کودک دهه ۶۰ و ۷۰ نتیجه ترکیب عوامل مختلفی چون سناریوی قوی، کارگردانی درست و انتخاب بازیگر مناسب بود؛ ترکیبی که باعث شد بسیاری از این فیلم‌ها حتی از آثار بزرگسال زمان خود نیز پرفروش‌تر باشند. او در این گفت‌وگو با اشاره به خاطرات بازی در نقش‌های متنوع و گاه دشوار برای کودکان، از تفاوت‌های بازیگری در آثار کودک و بزرگسال گفت و تاکید کرد که انرژی و توان ویژه‌ای برای ایفای نقش در فیلم‌های کودک لازم است. با این حال، او با وجود کم‌کاری در سال‌های اخیر، همچنان سینمای کودک را بخشی مهم از تجربه کاری و حافظه جمعی مخاطبان می‌داند. این گفت‌وگو پیش روی شماست.

جناب لطفی بحث را از حضور شما در فیلم‌های کودکان و نوجوانان آغاز کنیم که در سال‌های دور بیشتر به چشم می‌آمد. انگار سال‌های دور علاقه بیشتری به بازی برای کودکان داشتید، درست است؟ 

حضور من در فیلم‌های کودک‌ونوجوان به دوران جوانی من برمی‌گردد. الان که حدود ۷۰ سالم است، سال‌هاست در فیلم کودک پیشنهادی نداشته‌ام، نه از طرف همکاران و نه کارگردانان. در آن سال‌های جوانی که کار می‌کردیم، چون جوان بودیم، هر فیلمی که پیشنهاد می‌شد، می‌رفتیم. البته دلیل اصلی من برای بازی در فیلم‌های کودک بیشتر سناریوها و داستان‌هایشان بود که بچه‌ها را خوشحال می‌کرد و من هم این کارها را قبول می‌کردم مثل فیلم «اتل متل توتوله» که در آن بازی کردم.

 البته جنس بازی در فیلم‌های کودک و بزرگسال هم با هم فرق دارد، موافقید؟ 

قطعا، جنس بازی در فیلم کودک با فیلم‌های رئال و بزرگسال متفاوت است، اما اصل بازیگری که تغییر نمی‌کند. یک هنرپیشه وقتی اطلاعات و دانش بازیگری دارد، همان کار را در فیلم کودک هم انجام می‌دهد. البته این موضوع بسته به سناریو دارد. مثلا در همان فیلم «اتل متل توتوله» من سه، چهار نقش متفاوت بازی می‌کردم؛ یک پلیس بدجنس بودم، یک مدیر مدرسه بودم و نقش‌های دیگر. اینها همگی برای سرگرمی بچه‌ها و کمی آموزش شکل می‌گرفت. به تعبیر دیگر بله می‌توانیم بگوییم بازی در فیلم کودک با بزرگسال فرق دارد، اما توضیح دقیقش در کلام سخت است و باید تصویر را دید.

یکی از سختی‌‌هایی که بازی در فیلم‌های کودک دارد، چگونگی ایفای نقش برای کودکان است که ضمنا با قصه و فیلم همراه باشد.شما چه نظری دارید؟ 

بعضی وقت‌ها در فیلم‌های کودک، برخی سعی دارند مدل لحن و ادبیات بچه‌ها صحبت کنند، اما من هیچ ‌وقت وارد چنین پروژه‌ها و فضایی نشدم و اطلاعی هم از آن ندارم، بلکه در فیلم‌هایی بازی کردم که وزن و قصه درست یا جدی برای کودکان داشته است و در این زمینه چند پیشنهاد قبول کرده‌ام. مثلا با داریوش باباییان همکاری داشتم که در دهه ۶۰ چند فیلم با هم برای شبکه یک ساختیم. یکی از آنها «زنگ اول» مدرسه بود، اسم بقیه را به خاطر نمی‌آورم، چون این آثار که می‌گویم متعلق به سال‌های ۶۰، ۶۱ و ۶۵ است.

 حالا که بحث به اینجا کشید بفرمایید چه چیزی باید در یک فیلم کودک رعایت شود تا بچه‌ها با آن ارتباط برقرار کنند؟ 

این موضوع بستگی به نوع سوژه دارد. کارگردان و انتخاب هنرپیشه‌ها هم خیلی مهم است. بچه‌ها باید بفهمند که بازیگر دارد نقش بازی می‌کند. از طرف دیگر سناریو مهم‌ترین بخش ماجراست. تهیه‌کننده‌ها معمولا دلشان می‌خواهد چیزهایی را اضافه کنند که همه سلیقه‌ها در آن رعایت شود و بچه‌ها هم خوششان بیاید. بچه‌ها معمولا صحنه‌های تعقیب‌وگریز، صحنه‌های پرتعلیق و لباس‌ها و نقش‌های مختلف هنرپیشه‌ها را دوست دارند. به ‌اضافه اینکه داستان باید کشش و جذابیت کافی داشته باشد. مثلا زمانی که من در فیلم‌های کودک بازی می‌کردم این آثار از موسیقی و آواز بهره می‌گرفت و این فضای موسیقایی دلچسب بود. وقتی قهرمان اصلی شروع به خواندن می‌کرد و دیگری جواب می‌داد، بچه‌ها خیلی لذت می‌بردند. این موضوع به‌ویژه در فیلم‌هایی که ترکیبی از انیمیشن و فیلم رئال بود، زیاد اتفاق می‌افتاد.

جناب لطفی وقتی از سینمای کودک صحبت می‌شود بلافاصله خاطرات فیلم‌های دهه ۶۰ و ۷۰ در ذهن زنده می‌شود و انگار هر سال هم بر اهمیت آن فیلم‌ها افزوده می‌شود، دلیل ماندگاری آن فیلم‌ها را در چه می‌دانید؟ 

بعضی از فیلم‌های کودک در دهه ۶۰ و ۷۰ حتی از فیلم‌های بزرگسال هم در فروش جلو می‌زدند. علتش مجموعه‌ای از عوامل بود؛ فیلم خوب، سناریوی خوب، کارگردان درست و انتخاب بازیگر مناسب. همه اینها اگر جمع می‌شد، فیلم جذاب می‌شد. بچه‌ها فیلم جذاب را خیلی دوست دارند. از طرف دیگر، فروش فیلم کودک یک نکته ویژه دارد؛ کودک برای دیدن فیلم باید با پدر یا مادرش به سینما برود. یعنی یک کودک، دو یا سه بلیت حساب می‌شود و این موضوع در فروش خیلی اثر دارد.

 اگر امروز پیشنهادی برای بازی در فیلم کودک داشته باشید، قبول می‌کنید؟

اگر سناریوی خوبی پیشنهاد شود، قبول می‌کنم. ولی دیگر انرژی لازم برای حضور در این آثار را ندارم. بازی برای بچه‌ها سناریو و انرژی خاص خودش را می‌خواهد که با توجه به اینکه سنم بالا رفته است دیگر نمی‌توانم، کارهای جدی‌تر و بزرگسال را ترجیح می‌دهم. البته اگر داستان قوی باشد شاید قبول کنم، اما به نظرم فیلم کودک انرژی بیشتری می‌خواهد.

 چطور؟ 

حضور در برخی فیلم‌های کودک واقعا نفسگیر است، خیلی وقت‌ها در همان فیلم‌های کودکی که بازی کرده‌ام، نفسم گرفته می‌شد، چراکه باید پرانرژی ظاهر می‌شدم. شخصیت‌هایی که برای بچه‌ها بازی می‌کنی خصوصا نسل امروز، معمولا پر از جنب‌وجوش هستند. خیلی وقت‌ها هم در فیلم‌های کمدی صحنه‌های سخت و چالشی پیش می‌آید. مثلا یادم هست در یکی از فیلم‌های کمدی کودک با یک موتور باید بازی می‌کردم. من سوار موتور شده بودم و ناگهان ترمز در می‌رفت و موتور در سرازیری حرکت می‌کرد که من باید آن را کنترل می‌کردم. این کار سختی بود. خیلی از فیلم‌های کمدی کودک به خاطر صحنه‌های عجیب و غریبشان سختی بیشتری دارند.

کدام کارگردان کودک بیشتر در ذهنتان نقش بسته است؟

حسین قناعت از جمله کارگردانانی است که فیلم کودک می‌سازد و خوشبختانه هنوز در قید حیات هستند. چند نفر از کارگردان‌های بزرگ فیلم کودک ساخته‌اند. مرحوم کامبوزیا پرتوی یا حتی کارگردان‌هایی مثل بهرام بیضایی که در این حوزه فعالیت و فیلم مرتبط با نوجوان تولید کرده اند.

همان‌طور که اشاره کردید سال‌های زیادی برای کودکان در فیلم‌ها بازی داشتید، از خاطراتتان برایمان بگویید.به نظر می‌رسد خاطرات خوب و جذاب زیادی از این فیلم‌ها داشته باشید.

گرچه از برخی فیلم‌ها خاطره خوبی ندارم، چون دستمزدم را ندادند. از چند فیلم دیگر هم طلبکارم. حدود ۷۰۰ میلیون تومان از چند فیلم طلبکارم که هیچ ‌وقت ندادند، اما خاطره خوب این است که در فیلم‌های کودک با بچه‌ها بازی می‌کردم. بچه‌ها استعداد بی‌نهایت خوبی دارند. امیدوارم این استعدادها به جایی منتقل شوند که تلف نشوند.

درباره همکاری با ایرج طهماسب و حمید جبلی چطور؟ 

با آقای طهماسب در همان فیلم «اتل متل توتوله» کار کردم با آقای حمید جبلی هم در سریال «محله برو بیا» در سال‌های ۶۱ یا ۶۲ همکاری کردم. مرحوم آتیلا پسیانی، اکبر عبدی و حمید جبلی در آن اثر بودند. من هم دستیار کارگردان بودم.

هر وقت یاد آقای جبلی می‌افتم، یاد یک آدم شیرین و بامزه می‌افتم. هیچ ‌وقت طنزش کم نمی‌شود، همیشه بیشتر می‌شود. خیلی وقت است او را ندیدم و دلم برایش تنگ شده است.

و در آخر نظرتان درباره برگزاری جشنواره فیلم کودک چیست؟

به هر حال اصل برگزاری جشنواره اتفاق خوبی است و نکته مثبتش این است که فیلم‌هایی که ساخته می‌شوند، دیده می‌شوند.

زهرا منصوری