فیلم سینمایی «چشم بادومی»، نخستین ساخته ابراهیم امینی در مقام کارگردان، یکی از فیلمهای سیوهفتمین جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان است؛ اثری که سال گذشته برای نخستین بار در جشنواره فیلم فجر به اکران درآمد و با توجه به موضوع خاصی که داشت، توانست به جشنواره کودکان و نوجوانان نیز راه پیدا کند. به بهانه حضور این فیلم در جشنواره اصفهان، با ابراهیم امینی کارگردان، سجاد نصراللهینسب تهیهکننده و ستایش دهقان، بازیگر نقش اصلی آن، گفتوگو کردیم.
به گزارش گروه رسانهای شرق، فیلم سینمایی «چشم بادومی»، نخستین ساخته ابراهیم امینی در مقام کارگردان، یکی از فیلمهای سیوهفتمین جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان است؛ اثری که سال گذشته برای نخستین بار در جشنواره فیلم فجر به اکران درآمد و با توجه به موضوع خاصی که داشت، توانست به جشنواره کودکان و نوجوانان نیز راه پیدا کند. به بهانه حضور این فیلم در جشنواره اصفهان، با ابراهیم امینی کارگردان، سجاد نصراللهینسب تهیهکننده و ستایش دهقان، بازیگر نقش اصلی آن، گفتوگو کردیم.
در فیلم «چشم بادومی» با چه حال و هوایی مواجه هستیم؟
ابراهیم امینی: چشم بادومی داستان یک دختر نوجوان اهل شیراز است که دلبسته موسیقی کیپاپ و یکی از خوانندههای این سبک است. او تلاش میکند به کره برود تا این خواننده را از نزدیک ببیند و این هدف چالشهایی را با خانوادهاش پیش میآورد.
خودتان چقدر از قبل با این فضا آشنا بودید؟
ابراهیم امینی: آشنایی خاصی نداشتم ولی دوست داشتم با نوجوانان و برای آنها کار کنم. شاید برخلاف خیلی از همنسلانم که این نسل را نقد میکنند، من راجع به آنها خوشبین هستم و دوست دارم باز هم برایشان کار کنم، چون فیلمساختن برای آنها بهانهای است که جهانشان را بهتر بشناسم. همچنین بعد از خواندن مصاحبه یک مدیر مدرسه که به کیپاپ علاقهمند شده بود، احساس کردم این سوژه و علاقه نسل امروز به این سبک موسیقی را ایده مرکزی فیلم قرار دهم.
بازیگر نقش اصلی را براساس چه فرمولی انتخاب کردید؟
ابراهیم امینی: ستایش دهقان را پیش از چشم بادومی میشناختم. چند ماه قبل از این فیلم قرار بود یک سریال برای شبکه نمایش خانگی کار کنیم که ساخت آن منتفی شد. در آنجا نقش یک دختر نوجوان وجود داشت که قرار بود ستایش بازی کند و در نهایت نشد اما چون در ذهنم این کار را از قبل داشتم، وقتی ساخت «چشم بادومی» نهایی شد، اولین کسی که برای همکاری بدون تستگرفتن از او دعوت کردم، ستایش بود که برای نقش مائده انتخاب شد.
خانم دهقان، شما چقدر به شخصیت مائده شبیه بودید و چقدر دنیای او را میشناختید؟
ستایش دهقان: مائده اصلا به فضای خودم نزدیک نبود و کاراکترش با من بسیار متفاوت بود. بههمیندلیل درآوردن این نقش چالشهای خاص خودش را داشت. من میدانستم آدمهای زیادی در ایران طرفدار «کیپاپ» و «کیدراما» هستند، ولی خودم جزء آنها نبودم اما در دوستانم چند نفری جزءشان بودند. وقتی این کار جدی شد، به سراغ دوستانم رفتم و با دنیایشان آشنا شدم. با آنها صحبت کردم، اصطلاحات تخصصیشان را یاد گرفتم، موزیکها و کنسرتهای کرهای را پیگیری میکردم و تلاش کردم اطلاعاتم را بهروز کنم.
بازی در نقش مائده برای شما چه دشواریهایی داشت؟
ستایش دهقان: حجم برونریزیهای مائده برای من بزرگترین چالش در این نقش بود. ولی با آن کنار آمدم. همانطورکه گفتم، این شخصیت اصلا شبیه به من نیست، البته من درونگرا نیستم، ولی این حجم از برونریزی را هم هیچوقت نداشتم. بهویژه سکانسی که در انباری داشت، جزء سختترین سکانسهایی بود که در کل این پروژه بازی کردم. البته در این کار همکاری خوبی هم با بقیه بازیگران داشتم که شرایط را برای کارکردن بهتر میکرد، ارتباطم با بقیه بازیگران خیلی خوب بود، آقای مهدی هاشمی، خانم ساره بیات و ماهور که دختر کوچولوی این فیلم بود. بهویژه آقای هاشمی که کارکردن با او تجربه فوقالعادهای بود، اصلا در کار سخت نمیگرفت و این به من هم کمک میکرد.
آقای امینی بازیگر نقش اصلی را گفتید، مابقی تیم بازیگری چطور؟ چند درصد از آنها انتخابهای اول شما برای این نقشها بودند؟
ابراهیم امینی: کل تیم بازیگران کسانی بودند که دوست داشتم از قبل با آنها کار کنم و در اصل بازیگران مورد علاقه من بودند. من سابقه بازیگردانی دارم و کارم تا سالها در سینما انتخاب بازیگر بوده و پایاننامه ارشدم هم هدایت بازیگر است، پس این مسئله جزء علایق من بوده و بههمیندلیل این بخش فرایند دلچسبی داشت. شاید برای برخی کلافهکننده باشد ولی برای من اصلا اینگونه نیست و از پیشتولید تا پایان سعی میکنم با تمام بازیگران رابطه خوبی داشته باشم و از جنبههای شخصیتی آنها برای ارتباطگرفتن استفاده کنم، چون هر بازیگری یک محدوده تواناییهایی دارد و یک چیزهایی برایش راحتتر است و برخی مسائل سختتر. من معتقدم روح بازیگر در نقش حلول میکند و ما نمیتوانیم مانع این مسئله شویم و این موضوع خیلی در انتخاب بازیگر مهم است و باید بدانیم یک بازیگر با چه ویژگیهایی قرار است این نقش را ایفا کند.
حالا کمی ریزتر وارد فضای فیلم شویم. ما در بخشهایی از «چشم بادومی» کافهای میبینیم که مختص «کیپاپر»ها است یا جایی مخصوص عزاداری برای خواننده محبوبشان دارند. چنین چیزهایی در واقعیت هم وجود دارد یا در فیلم اغراق شده؟
ابراهیم امینی: این گروه از افراد پاتوقهایی مختص خودشان دارند، گردهماییهای اختصاصی دارند، حتی آن کنسرت آنلاین که اول فیلم وجود دارد و خیلی از مسائل دیگر که به آنها اشاره شده، مابازای بیرونی دارد. پژوهشگر ما خانم میترا احمدی پنج، شش ماه روی این گروه از افراد کار کرد، چون متریال رسمی درباره این بچهها وجود ندارد. از طرف دیگر بین آنها نیز بیاعتمادی زیادی درباره منابع رسمی و ما که به نوعی در فضای رسمی کار میکنیم، وجود دارد، این مسئله باعث شد پژوهشگران قبلی ما را نپذیرند و در جمعشان راه ندهند اما پژوهشگر جدیدمان توانست خودش را بهعنوان یک علاقهمند جدید به کیپاپ جا بزند و در میان آنها رفتوآمد کند، البته اواخر پژوهش لو رفت و او را بیرون کردند ولی ما کارمان به نتیجه رسیده بود.
فیلم شما پیش از جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان در فجر هم به نمایش درآمد. پس از این اکران محدود چه بازخوردهایی گرفتید؟
ابراهیم امینی: بازخوردها خدا را شکر خیلی خوب بود. البته بخشی از بچههای «کیپاپ» که فیلم را ندیده بودند، واکنش خوبی نداشتند و از سمت آنها بازخورد منفی داشتیم. بعد از انتشار تیزر فیلم، در شبکههای اجتماعی خیلی از نوجوانهای علاقهمند به این سبک موسیقی در برابر فیلم گارد گرفتند، اگرچه من در آنجا سعی کردم مستقیم با آنها گفتوگو کنم و چند نفرشان هم در دایرکت ما را با الفاظی مورد لطف قرار میدادند. با این حال تمام تلاشم را داشتم که با لطافت با آنها گفتوگو کنم و از آنها خواستم ابتدا فیلم را ببینند و بعد آن را نقد کنند. خیلیها فقط تیزر کار را دیده بودند یا موضوع را فهمیده بودند و میگفتند چرا درباره فلان ستاره موسیقی کره فیلم ساختید و از فضای طرفداران کیپاپ بد گفتید. درحالیکه منظر روایت و قضاوتی ما بیشتر نقد به رفتار بزرگترها بود و اگر هم بحث طرفگیری باشد، من سمت نوجوانها هستم و بیشتر پدر و مادرها نقد میشوند. آنها هستند که در پایان قرار است یک قدم به سمت بچهها بردارند و خودشان را تصحیح کنند و قرار نیست گفته شود بچهها خود را اصلاح کنند.
ستایش دهقان: من هم بازخوردهای منفی درباره این فیلم داشتهام و خیلی از «کیپاپر»ها که فیلم را ندیده بودند، صرفا به خاطر قضاوت و تحت تأثیر یکسری نظرات و تیزر فیلم و… به من حمله میکردند و در این مدت پیامهای منفی هم دریافت کردم.
در این شرایط و با وجود نظرات مثبت و منفی، فیلم شما قرار است در جشنوارهای اکران شود که مخاطبان نوجوان زیادی دارد و در آنجا ممکن است که طرفداران موسیقی پاپ کرهای در جشنواره باشند. فکر میکنید در آنجا چه برخوردی با فیلم شما میشود؟
ابراهیم امینی: پیشبینی خاصی راجع به حضور در این رویداد ندارم. این اولینبار است که در این جشنواره هستم و شناخت دستاول و نزدیکی از حالوهوای جشنواره و اتمسفر مخاطبان ندارم، ولی تجربه هیجانانگیزی است و فارغ از هر اتفاقی که رخ دهد، دوست دارم در آن حضور داشته باشم. به نظرم در جشنوارهها مهمتر از جوایز، نفس حضور و در کنار هم بودن اهالی سینماست که این برایم خیلی خوشحالکننده است.
ستایش دهقان: من هم ایدهای ندارم که قرار است چه شود، ولی امیدوارم آنجا اتفاقات خوبی برای فیلم رخ دهد. من آمادگی برخورد با طرفداران کیپاپ را دارم. البته در این مدت هم افرادی بودند که فیلم را دیدند و بعد با من صحبت کردند، مثلا چند وقت پیش یک خانم چادری بود که سن بیشتری از من داشت و اتفاقا بازخورد مثبتی داشت و حتی از طرف بچههایی که به من حمله کرده بودند، عذرخواهی کرد.
آنهایی که نقد داشتند، دلیلش را هم میگفتند؟
ستایش دهقان: مثلا اعتراض میکردند که چرا شخصیت مائده اینقدر در طرفداری زیادهروی میکند و واقعیت این نیست، ولی به هر حال این قصه است و داستان یک طرفدار افراطی این سبک موسیقی است، نه یک طرفدار معمولی.
سجاد نصراللهینسب: نازنین دوست مائده در فیلم، کیپاپر است ولی درام ایجاب میکرد که ما به سراغ مائده برویم، چون یک کاراکتر منطقی و معقول که جنبههای مختلف زندگیاش مثبت است برای درام، سوژه محبوبی نیست. برعکس شخصیتی که دچار افراط میشود، کاراکتر مناسبی برای یک درامنویس است. هیچ درامنویسی نمیتواند برای نازنین قصه بنویسد، چون داستان باید افتوخیز، چالش و جذابیت داشته باشد. یک کاراکتر معمولی که هر روز یک رفتار ثابت دارد، جذابیتی برای تماشا ندارد و در آن زمینه، هر چیزی که بگویید شعاری میشود.
به نظر شما حضور در جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان به بیشتر دیدهشدن این فیلم کمک میکند و اینکه باز هم کار در این فضا را ادامه میدهید؟
ابراهیم امینی: البته فیلم ما نوجوان است ولی خیلیها جشنواره را به نام کودک میشناسند و بههمیندلیل متأسفانه سینمای نوجوان دراینمیان مغفول مانده است. این مسئله هم در جشنواره، هم در اکران رخ میدهد و کودک از نوجوان پررنگتر است. ولی من علاقه بیشتری برای کار در فضای نوجوان دارم، البته این به آن معنا نیست که ایدهای برای فیلم بزرگسال نداشته باشم. اتفاقا دوست دارم در این دو فضا کار کنم اما حتما به نوجوان برمیگردم و فیلمهای بیشتری درباره آنها و برای آنها میسازم.
ستایش دهقان: خیلی دوست دارم که در فضای نوجوان کار کنم، چون خودم هم یک دهههشتادی و نوجوان هستم، ولی چون نقشهای خوب مثل مائده در «چشم بادومی» در فیلمهای نوجوانان زیاد نیست، من در فیلم و سریالها اکثرا نقشهایی بالاتر از سن خودم را بازی میکنم. باوجوداین اگر نقشهای اینچنینی پیشنهاد شود، حتما کار میکنم.
سجاد نصراللهینسب: در دوران تهیهکنندگی این تجربه دوم است که در جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان، اثر دارم. تجربه اول من فیلم «در آغوش درخت» بود که در آنجا اول شد و امیدوارم این اتفاق برای فیلم «چشم بادومی» هم رخ دهد. اکران در آغوش درخت، در جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان خیلی اتفاق خوبی بود؛ آنهم فیلمی که مخاطبش کودک نبود و فیلم بزرگسال محسوب میشد، ولی واکنش بچهها به اتفاقات فیلم برایم جالب بود. بعد از اکران هم ما را دوره کرده بودند و راجع به اتفاقات رخداده در کار با عوامل صحبت میکردند. با توجه به این استقبال از فیلم قبلی به نظرم چون «چشم بادومی» رویکرد و زمینهای بر پایه زندگی نوجوانها دارد، برای این جشنواره بهتر است و حتما جایگاه این فیلم جشنواره کودک و نوجوان است و باید دیده شود. رقیب جدی ما هم برای گرفتن جایزه فیلم «بچه مردم» است و این دو فیلم به نظرم در جشنواره بیشتر دیده میشوند.
در وضعیت فعلی که دور، دور فیلمهای کمدی است و صرفا برخی آثار اجتماعی خاص و پربازیگر فروش خوبی کسب میکنند، چطور میتوان به فروش فیلمی نوجوانانه امید داشت؟ ساخت این مدل فیلمها چه چالشهایی دارد؟
سجاد نصراللهینسب: درحالحاضر وضعیت سینما تغییر کرده است، بودجه یک فیلم مینیمال با درامی معمولی زیر ۱۷، ۱۸ میلیارد تومان نیست، اگر شما برای تولید فیلم سینمایی خیلی سرعت خوبی داشته باشید، ۵۰ روز فیلمبرداری دارید. در این شرایط باید تجهیزات خوبی داشته باشید، چون مدیوم سینما تعریف خود را دارد، نمیتوان از هر تجهیزاتی برای ساخت فیلم استفاده کرد. از طرف دیگر سینما قصه دارد و کار نویسنده برای نوشتن داستان زمانبر است. بعد نوبت به کارگردان میرسد که چطور آن ایده تصویر شود. دراینمیان هم از عوامل میخواهیم تا دیده شود و فروش کند. اما همه چیز به اینجا خلاصه نمیشود. بعضی سوژهها امروز مطرح میشود و تا خروجی به اکران برسد، دو سال طول میکشد و ممکن است در آن زمان دغدغه مخاطب فیلم تغییر کرده باشد. مثلا زمانی که ما میخواستیم «چشم بادومی» را تولید کنیم، تقریبا به همه اعضای شورای پروانه ساخت توضیح مفصل دادم که کیپاپ چیست. ما قرار است چه کار انجام دهیم، چرا این کار باید ساخته شود؟ باوجوداین موافقت نشد، چون همه فکر میکردند کیپاپ مختص بچههای مرفه بالای شهر است.