معین مهرعلیان | دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی دانشگاه سپینزای رم
مهدی جعفری که پیش از این با فیلم «بیست و سه نفر» در سی و دومین دورهی جشنواره بین المللی فیلم کودکان و نوجوان شرکت و جوایز بسیاری را کسب کرده بود، این بار با «یدو» پا به جشنواره گذاشته است.
یدو روایتگر خانوادهای است آبادانی در ماههای آغازین جنگ تحمیلی که در دو دوراهی ماندن در شهر و ترک آن قرار گرفتهاند. در شرایطی که بسیاری از ساکنین آبادان این شهر را ترک کردهاند، مادر خانواده اصرار بر ماندن دارد و دلبستگی زیاد به خانه و شهر، مانع از آن میشود که رهسپار غربت شود. در سمت دیگر، یدو، که اوایل دوره نوجوانی خود را سپری میکند و در غیاب پدر مرحومش، خود را مرد خانواده مینامد، بر ترک شهر اصرار دارد. او از خواهر و برادر کوچکترش میخواهد به او کمک کنند تا مادر خود را راضی به رفتن کند.
سنین نوجوانی، سنین هویتیابی و گذار از کودکی به بزرگسالی هستند. جنگ نیز واقعهای پر استرس و فشارزا است که ابعاد مختلف زندگی و سلامت هر فرد را تحت تاثیر قرار میدهد. قهرمان فیلم، یدو، با هر دوی این چالشها مواجه است. او در روند داستان با چالشهایی اخلاقی مواجه میشود که باید با حل آنها وارد دنیای بزرگسالی شود. در چنین شرایطی نوجوانان، مستعد و نیازمند الگوگیری هستند که معمولا بزرگسالی همجنس با ویژگی متمایزکننده است. در زندگی یدو، رزمندهای که با از خودگذشتگی، خمپارههای عمل نکرده را از کار میاندازد نقش الگو را میگیرد.
در شرایط استرسزا، یکی از مکانیزمهای دفاعی مهمی که برخی افراد به صورت ناهشیار از آن استفاده میکنند انکار است. دفاعی که در بر اساس نظریات روانکاوی جزو دفاعهای ابتدایی و نابالغ است اما گاهی در شرایطی برای زنده ماندن ارگانیسم ضروری به نظر میرسد. مادر خانواده با انکار واقعیت جنگ و پیشروی نیروهای عراقی، زندگی خود و سه فرزندش را در معرض تهدیدات مختلف جانی و روانی قرار میدهد. مواجهی پسرها با بمباران، کشته شدن و جراحت همشهریان و امثالهم تهدیدات بیرونی هستند که در نتیجه این انکار مادر، به فرزندان آسیب میزند. چنین تهدیداتی ممکن است سبب اختلالاتی چون اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) و انواع اختلالات اضطرابی شود. همچنین قرار گرفتن در دوراهیهای اخلاقی چون برداشتن وسایل همسایهها برای امرار معاش نیز پیامد تصمیم مادر است. تصمیمی که عزت نفس و البته وجدان کودکان را هدف قرار گرفته و به خصوص در یدو، ایجاد احساس گناه میکند. مادر دلبستگی به زادگاه و شهر خود را دلیل ماندن عنوان میکند. حتی بز خانواده گویی از دلایل مهم او برای ماندن است. بزی که برای او معنایی بیش از یک حیوان خانگی یا منبع تامین غذا (شیر) دارد. در سطح هشیار نیز احتمالا دلیل او همین است اما به نظر میرسد مسئله او نه دلبستگی به شهر است و نه حتی وابستگی به بز، بلکه او ترسهایی دارد که مانع خروج او از منطقه امن روانیاش میشود. ترسهایی که نتیجهاش توسل ناهشیارانه او به مکانیزمهای دفاعی چون انکار و منطقیسازی میشود. منطقه امنی که در دنیای بیرون به شدت ناامن است اما او آن را ترجیح میدهد. زیرا در غیر اینصورت احتمالا با اضطرابی مواجه میشود که ظرفیت تحملش خارج از توان اوست. تنها زمانی واقعیت به او سیلی میزند و به وضعیتش آگاه میشود که سلامت و حیات فرزندانش را مقدم بر ترسهای خود میبیند.
درآخرین اثر مهدی جعفری همچون ساختهی قبلی او، نوجوانها کنشگر و فعال هستند. گاه حتی بسیار بیشتر از بسیاری از بزرگسالان. آنها قهرمان روایت خود هستند و تسلیم نمیشوند. این ویژگیها باعث میشود مخاطبان نوجوان و آنهایی که در اواخر سنین کودکی هستند با این دو فیلم ارتباط برقرار کرده و پای روایت انها بنشینند.