نوجوانان در سالهای جنگ فقط تماشاگر نبودند، آنها قهرمانانی کوچک با روایتهای بزرگ بودند. سینمای دفاع مقدس در یک دهه اخیر بارها سراغ این نسل رفت تا از نگاه معصوم اما جسورشان قصه بگوید.
خبرگزاری فارس ـ سینما: در طول چهار دهه گذشته که سینمای دفاع مقدس به ژانری مهم و جریانساز در سینمای ایران تبدیل شد، فیلمسازان زیادی با استفاده از بازیگران مختلف، آثار خود را به پرده رساندند. در بسیاری از این آثار شخصیتهای اصلی قصه و قهرمانها، مردان و بعضاً زنانی بودند که در ما قصه را از زاویه دید آنها میدیدیم، آدمهایی که هرکدام با حال و هوای خاص خود به دل دشمن میزدند. اما به مرور جریانی در سینما شکل گرفت که در آثار نمایشی به یک قشر توجه ویژهای شود، نوجوانانی که در طول ۸ سال دفاع مقدس جایگاه ویژهای در عملیاتهای ریز و درشت داشتند و حضورشان در تمام سالهای جنگ را نمیتوان کتمان کرد. حضور نوجوانها در آثار سینمایی از همان اواخر دهه شصت و با فیلمهایی مثل «باشو غریبه کوچک» آغاز شد و به مرور نقش آنها در فیلمها پررنگتر شد. اما به طور خاص در یک دهه گذشته فیلمهای زیادی در این ژانر به تجربه مردم عادی (به ویژه نوجوانها) در دوران جنگ پرداختند و بارها کودکان و نوجوانان را محوریت داستانها قرار دادند چون روایت از منظر این گروه سنی، بار عاطفی اثر را سنگینتر میکند و نگاهی انسانی به پیامدهای اجتماعی رخدادی همچون جنگ دارد. در این گزارش مروری داریم بر حضور ۵ اثر سینمایی در یک دهه گذشته که حداقل یکی از ستونهای اصلی درام قصه در آنها نوجوانها هستند.
«علی» در تنگهٔ ابوقریب مهدی قربانی یکی از دهه هشتادیهای موفق سینماست، کسی که از همان نخستین تجربه سینماییاش یعنی فیلم «ابدویک روز» مورد توجه قرار گرفت و دو سال بعد با حضور در فیلم «تنگهٔ ابوقریب» به کارگردانی بهرام توکلی یکی از نقشهای خوبش را به تصویر کشید. با وجود اینکه در این فیلم بازیگران بزرگی همچون جواد عزتی، امیر جدیدی، حمیدرضا آذرنگ، مهدی پاکدل، علی سلیمانی، بانیپال شومون و… حضور داشتند، اما قربانی با نقش «علی» حضوری دلنشین را تجربه کرد.اگرچه نقش «علی» در تنگه ابوقریب محور روایت کلی فیلم نیست اما در سکانسهای حسّاس میدان جنگ و لحظات همبستگی میان رزمندهها حضور ملموسی دارد. به عبارت دیگر، علی نقشی مکمل اما تعیینکننده در ساختار برخوردهای انسانی فیلم بازی میکند، او نمایندهٔ نسلی است که ناگزیر پای کار بزرگسالان ایستاده و در قضاوتها و واکنشهای احساسی جمع نقشی دارد.سکانس آخر فیلم که علی با چهره و لباس خونی و خاکی، با تفنگی در دست در جلوی صف بازماندگان از نبردِ تنگه در حال حرکت است، بار دیگر جایگاه او در قصه را به مخاطب یادآوری میکند.در مجموع به نظر اکثر منتقدان و کارشناسان سینما مهدی قربانی یکی از چهرههای موفق جمع بازیگران فیلم بهرام توکلی است و بهطور مشخص، بازی او در سکانسهای تعلیق میدان نبرد و مواجهه با تلفات، از نظر حسِ حضور کاملاً به فضای کلی اثر سازگار است.
«سعید» در بمب؛ یک عاشقانه ارشیا عبداللهی نوجوانی است که در فیلم پیمان معادی «بمب؛ یک عاشقانه» نقش پسرکِ محله (سعید) را بازی میکند؛ نقشی که در کنار روایت بزرگترِ بزرگسالان و ستارههای حاضر در فیلم، یک خط عاطفی مجزا و البته دوست داشتنی را شکل میدهد.در بین نوجوانانی که در این گزارش به آنها اشاره شد، «سعید» متفاوتترین نگاه را به مقوله جنگ دارد و عشق کودکانهاش یکی از خردهروایتهای مهم فیلم است؛ اگرچه محور اصلی فیلم زوجِ بزرگسال (ایرج و میترا با بازی پیمان معادی و لیلا حاتمی) است، اما خط پسرک بهطور متناوب و موثر فضا و لحنِ داستان را نرم و انسانی میسازد. در نتیجه حضور او مکمل اما بسیار اثرگذار است و گاهی بارِ احساسیِ اصلیِ صحنهها را نیز بر دوش میکشد. پر بیراه نیست اگر بگوییم یکی از نقاط قوت این فیلم بازی کودکانه و لطیف بازیگر نقش «سعید» است، کسی که توانسته حس بازیگوشی کودکانه در بستر ترس از بمباران و شیطنت در مدرسه و همزمان کششِ زندگی را بهخوبی منتقل کند.بهعبارت دیگر، سعید یکی از آن نقشهای کودکانه است که هم به همراهی روایت بزرگسالان کمک میکند و هم خاطرهای ماندگار از معصومیت در بطن جنگ میسازد. نقشهایی شبیه «سعید» نشان میدهند که در آثار جنگی، خردهروایت کودکانه میتواند بهعنوان «نفسِ انسانی» عمل کند و لحن کلی اثر را بهسمت امید و تعلق خاطر بکشاند.
گروه بازیگران نوجوان — ۲۳ نفر مهدی جعفری از آن دست فیلمسازانی است که نگاه ویژهای به حضور نوجوانان در جنگ تحمیلی دارد. او برای ساخت دومین فیلم سینماییاش به سراغ گروهی از نوجوانهای با استعداد رفت تا یکی از خاصترین داستانهای نوجوانانه دوران جنگ تحمیلی را روایت کند، داستان «۲۳ نفر». این فیلم اقتباسی است از خاطرات گروهی نوجوانان اسیر در جنگ ایران و عراق و بهصورت تیمی با ۲۳ بازیگر نوجوان ساخته شده است؛ رویکردی جمعی که پروژه را به یک تجربه متفاوت تبدیل کرد. بهخاطر ساختار روایی فیلم که روی خاطرات و تجربه گروهی متمرکز است، شاید نتوان یک بازیگر را به عنوان ستاره اصلی کار معرفی کرد، ولی در عوض، هر یک از نوجوانان حاضر در فیلم به نوبه خود بخشهایی از روایت اسارت و بلوغ در دوران جنگ را به تصویر میکشند. چنین چینشی باعث شده که «میزان حضور» بهصورت همتراز و جابهجا میان اعضای تیم تقسیم شود و هرکدام در لحظات متفاوت و سکانسهای گوناگون داستان را پیش ببرند.
به اعتقاد اکثر فیلمسازان کار با نابازیگران و کودکان و نوجوانانی که آشنایی با فضای حضور در مقابل دوربین فیلمبرداری ندارند، بسیار سخت است و این سختی برای فیلمی در حد و اندازه «۲۳ نفر» که نابازیگرها، ستارههای اصلی آن بودند، چند برابر میشود. اما با این وجود خروجی اثر کاملاً امیدوارکننده است و انتخاب تیمی و بازیهای نوجوانان تا حد زیادی موفق بوده است؛ بسیاری از نقدهای مربوط به فیلم به یکدستی و انسجام بازیگران نوجوان در خلق حس جمعیِ تجربهٔ اسارت اشاره کردهاند. در واقع موفقیت فیلم در ترسیم یک خاطره جمعی تا حد زیادی مرهون تمرکز روایی و بازیهای قابلقبول این نوجوانان است. در حقیقت «۲۳ نفر» نمونه موفقی است از اینکه چگونه کار با گروهِ نوجوانانِ آموزشدیده و هدایتشده میتواند بهجای سرمایهگذاری صرف روی ستارهها، یک حس جمعی و خروجی امیدوارکننده ایجاد کند که از لحاظ اجتماعی و البته هنری بسیار حائز اهمیت است.
«یدو» در یدو میلاد صویلاوی، نوجوان آبادانی که با فیلم «یدو» به کارگردانی مهدی جعفری به سینمای ایران معرفی شد. در طول سالهای اخیر فیلمهای مختلفی با موضوع حصر آبادان در دوران جنگ تحمیلی ساخته شده اما این فیلم ماجرای محاصره را از دید یک پسر نوجوان دنبال میکند، نوجوانی که نمیتواند مادرش را راضی کند تا آنها نیز مثل همه همسایهها شهر را ترک کنند. نقش «یدو» محور روایت فیلم است، تا جایی که اسم اثر نیز از نام همین شخصیت گرفته شده و به همین دلیل هم تقریباً همه کنشهای فیلم از دریچه دید و انتخابهای او معنا میگیرند. به همین دلیل حضور میلاد پررنگ، پیوسته و تقریباً تمامعیار است، او از ابتدای فیلم تا پایان، هم عامل درام و هم مرجع احساسی قصه محسوب میشود.اجرای میلاد در اولین تجربهٔ سینماییاش با تحسین گسترده مواجه شد و او را در دسته بازیگرانی قرار داد که در تجربه اول سینماییشان، نامزد دریافت سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر میشود که باتوجه به سن و سال این بازیگر، اتفاق کمنظیر و جذاب است. در همان زمان اکران فیلم در جشنواره فجر، منتقدان و اهالی رسانه نوشتند که بازی میلاد، تلفیقی از خلوص بومی (لهجه و بدنِ محلی) و واکنشهای طبیعیِ نوجوانانه را نشان میدهد و حضور او و نحوه ارتباطاتش با افراد مختلف، کاملا ملموس، باورپذیر و دوستداشتنی است.
«خسرو» در موقعیتِ مهدیروحالله زمانی بازیگری است که پس از درخشش در فیلم «خورشید» به کارگردانی مجید مجیدی به سینما معرفی شد، فیلمی که برایش جوایزی بینالمللی هم بههمراه داشت و دریچه ورود او به دنیای دوستداشتنی هنر هفتم بود. این بازیگر در ادامه مسیر حرفهایاش نقش «خسرو» را در «موقعیت مهدی» بازی کرد، نقشی سنگین در فیلم خوش ساخت هادی حجازیفر که بار در بخشهایی از داستان بار اصلی درام قصه را به دوش میکشید. «خسرو» در ساختار روایی فیلم نقشی کلیدی دارد، او یکی از رزمندگان نوجوان و فعال در داستان و نزدیک به قهرمان مرکزی اثر است و در چند سکانس احساسیِ مرکزی فیلم حضور تعیینکنندهای دارد؛ از جمله سکانس برخورد با پیکر بیجان رفیقش که واقعا سکانس تاثیرگذاری بود و خود زمانی هم در نشست خبری اکران فیلم در جشنواره از دشواری اجرای آن سکانس سخن گفت. یکی از ویژگیهای بارز شخصیت «خسرو» در فیلم ، باورپذیری این کاراکتر است و تماشاگر تمام کنشها، واکنشها و حتی رفتارهای خارج از چارچوب او را به جان ودل میپذیرد. استفاده از یک بازیگر نوجوان (باوجود کم تجربه بودن) و میدان دادن به او برای به تصویر کشیدن شخصیتی که گاهی بازی برونگرا دارد و گاهی باید کنترل شده و درونی بازی کند، نقش «خسرو» را به یکی از برگ برندههای فیلم «موقعیت مهدی» تبدیل کرده است، نقشی که به درستی بخش عاطفی داستان را با بخش جنگی آن بالانس کرده و سکانسهای درگیرکنندهای را به کلیت فیلم اضافه کرده است.