حسین صادقی | کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی
بدون شک میتوان لیپار را یکی از جدیترین و مهمترین آثار جشنواره دانست. از منظر نقش آفرینی بازیگران نوجوان و چهرههای مطرحی همچون هومن برق نورد و مهران احمدی تا سازندگانی که هر یک کارنامهای درخشان را از خودشان به جا گذاشتهاند.
روایت لیپار داستان نوجوانی است در حسرت دو عشق یکی عشق مادری که به او گفتهاند در هند است و دیگری عشق به سینما که از قضا آن را هم میخواهد در سرزمین هندوستان دنبال کند و برای رسیدن به این دو آرزو حاضر است هر کاری انجام دهد. و در این میان پرده از رازی برداشته میشود که همچون آب سردی است بر پیکر بیقرار برکت، شخصیت نوجوان لیپار. در واقع رسیدن به واقعیت و مواجهه با آن امری است که هر چه مسیر و جریان فیلم در آن پیش میرود بیشتر رخ مینمایاند تا جایی که در پایان و زمانی که برکت متوجه میشود که مادرش سالهای پیش در آتش عشق مالکانه پدرش سوخته است و این پایانی است بر جستجوی عشق مادرانه.
دلبستگی و احساس تعلق شاید مهمترین عامل حرکت در آدمی است. امری که از هیجانی عمیق و اصیل نشات گرفته و مستلزم رفتن و رسیدن است. صدا زدن پدر با نام کوچک توسط برکت نیز میتواند مبین این امر باشد که لیپار بیش از پدر منبع دلبستگی خود را در مادری میبیند که در پی آن است. هر چند برکت در پایان و در انتخاب میان بخشش و انتقام تصمیم به بخشش پدر میگیرد.
فارغ از سکانس پایانی که چندان چنگی به دل نمیزند و پیشنهاد پدر مبنی بر قصاص وانتقام یا بخشش به برکت دور از لطافت عرضه شده است. عوامل مختلف فیلمنامه دست در دست هم مخاطب نوجوان را آن گونه به شخصیت برکت نزدیک میسازند که در نمایی که برکت به رسم سینمای هند پایکوبی میکند با او همراه شده و به وجد میآیند.
جدا از عوامل درونی، لیپار تکلیف خود را با پرسش همیشگی آثار جشنواره روشن ساخته و این گونه بر میآید که خود را از جمله آثار(درباره کودک و نوجوان) تعریف میکند تا همچنان جای خالی آثاری که صرفا برای کودک و متناسب با مختصات جهان او باشد احساس شود. برکت، نماینده نوجوانانی است با آرزو و خیال و بروز و نمایش گهگاه این آرزومندی. این موضوع در این اثر از نکات حائز اهمیت است چرا که ادعای آرزو و میل یک مسئله و بیان هنرمندانه این امر مسئلهای دیگر است و صحنه فکر و خیال برکت هنگام دست کشیدن بر پرده گچی سینمای متروکه مؤید این موضوع است.
کوتاه سخن آن که ترکیب عواملی با تجربه و با سبقه و نوجوانانی که نابازیگر و کم تجربهاند میتواند همچون تیغ دو لبهای باشد که به نظر میرسد حسین ریگی در مقام کارگردان و حسام فرهمند جو در مقام نویسنده به تهیه کنندگی سعید خانی توانسته است از پس این امر بر آید و نمایی شایسته از سیستان بلوچستان را به نمایش گذارد.