سعیده شادمان – فارغ التحصیل کارشناسی گرافیک
داستان فیلم مربوط به جنگ جهانی دوم است. جنگی که منجر شد بین ۵۰ تا ۸۵ میلیون نفر کشته شوند که در این بین، مرگ بیشتر گریبان کودکان را گرفت و این آمار خونینترین درگیری در طول تاریخ بشریت است . قسمتی از فیلم حالت روایتگری دارد و به رویداد و داستانی واقعی اشاره میکند . رنگهای خاکستری و سفید استفاده شده در فیلم هوشمندانه است و به خوبی سردی، بی روحی، جنگ، مرگ و فقر حاکم بر آن شهر را نشان میدهد . انتخاب کادر و انتخاب موقعیت قرار گرفتن افراد در تصویر مناسب است و روایت فیلم حسی از سکوت، سرما و انزوای جنگ را نشان میدهد . تمامیِ عناصر و وسیلهها در فیلم از جمله نوع پوشش، گریم و مدل وسیلهها مناسب انتخاب شدهاند و به طور کاملا شفافی زمان و مکانهای مورد نظر را نشان میدهند. تمامی عناصر فیلم تلخی، سختی و رنج و درد حاکم بر آن زمان را نشان میدهند که تمامی این اتفاقات تنها با یک چیز التیام میبخشند و رنگ آرامش و خوشبختی به خود میگیرند. دختر بچهای که شاید تنها قهرمان فیلم محسوب میشود مظهر صبر، استقامت، تلاش و محبت است؛ محبتی به رنگ طلا ( گَرم و خالص ) و عشقی از جنس بلور (شفاف و درخشنده)، این دختر با وجود سن کمی که دارد به تمام جهانیان و در هر سنی میآموزد که اگر عشق و محبت و علاقه در زندگی باشد هیچ بمب و هیچ ظلم و ستمی نمیتواند شما را از پای در آورد و زندگیتان را به ورطهی نابودی بکشاند. او همچون معلمی مهربان میآموزد که اگر در زندگی یک چیز داشته باشی دیگر به هیچ نیازی نداری و آن محبت کردن و دوست داشتن همنوعانمان است . او با تمام سختیها و ستمها میجنگد و فراز و نشیبها را طی میکند ولی عشق و علاقهاش کم نمیشود. در این فیلم تمامی بدنها سرد و بیروح هستند ولی قلبها یخ نزدهاند چرا که عشق هر قلب یخ زدهای را آب میکند و خون را در تک تک رگها جاری میسازد تا حیات دوباره را به بدن انسان برگرداند.