تحلیلی بر فیلم پسر ابری (محصول بلژیک)؛

گریز و پیوند

حسین صادقی – فارغ التحصیل کارشناسی روانشناسی

 

اگر بخواهیم اثر را در یک واژه به بوته ی توصیف و تحلیل وارد کنیم باید به تغییر و دگرگونی اشاره کرد. جایی که پسر بچه‌ای در ابتدا از ماندن با مادر خود سرپیچی می‌کند و بر اساس یک قصه‌ی دقیق و حساب شده و کاملا باور پذیر دست از لج بازی برمی‌دارد.

نکته‌ی حائز اهمیت دیگر پیوند انسان با طبیعت است که در سینمای کودک و نوجوان در ایران توجهی زیادی به آن نمی‌شود در حالی که عناصری مانند آب، جنگل و مناظر طبیعی را بارها و بارها می توان در این اثر مشاهده کرد. علاوه بر آن صحنه‌ای که “نیلاس” شاخ گوزن را به پیشانی خود می چسباند در واقع علاوه بر همسان سازی با موضوع ترس، به نوعی نشان دهنده ی این پیوند است.

حضور عنصر غیر انسانی_ حیوان_ نیز در فیلمنامه قابل توجه است. هر چند نیلاس در ابتدا از گوزن کوهی هراس دارد اما رفته رفته همان عامل ترس، سبب کسب توفیق و سازگاری او می‌شود. گوزن کوهی عنصری فراتر از طبیعت است و کاملا با زیست و جریان قصه همخوانی دارد.

اما نقطه ی عطف قصه‌ی نیلاس جایی است که علاوه بر گره اصلی یعنی ناسازگاری او با مادر، گره ی فرعی است آن هم زمانی که این مشکل یعنی گم شدن گوزن مادر و یافتن آن توسط نیلاس کاملا در راستای گره اصلی است. نوسان در رفتار نیلاس به خوبی دیده می‌شود. همانطور که باید باشد؛ لج بازی‌ها و انعطاف پذیری‌هایی که نیلاس از خود نشان می دهد به درستی به تناوب و به اندازه است. تاثیر و کنش دو کودک دیگر که خواهر و برادر های ناتنی نیلاس هستند در راهبرد فیلمنامه موثرند.

در مجموع می‌توان گفت پسر ابری بر خلاف اغلب فیلم های امسال که نیازمند تلخیص‌اند، کاملا به اندازه بر پرده سینما ظاهر می‌شود. پسر ابری جریان زندگی است. تجربه‌ی مستقیم با طبیعت است و حرکت نیلاس از یک نقطه به نقطه‌ی دیگر ملموس است. سیر درونی کودک و نوجوان مسئله‌ی بسیار حائز اهمیتی است که اغلب مورد غفلت قرار می‌گیرد. امید است به جای رفتار های پرخاشگرانه و ستیزجویانه، سیر و رفتار درونی کودک و نوجوانان جهان شمول بر پرده سینمای کودک‌ و نوجوان این مرز و بوم نقش ببندد.