علیرضا تابش دبیر جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان اصفهان از دغدغههایش برای سینمای کودک و نوجوان و شناخت نیازهای این گروه سنی گفت.
فاطمه پاقلعهنژاد: برای صحبت کردن از دنیای کودکان باید با آنها نشست و برخاست کرد و از آنها آموخت و آنگونه که مولانا میگوید: « چون که با کودک سر و کارت فُتاد پس زبان کودکی باید گشاد». این موضوع اما به نظر میرسد چند سالی است که در سینمای کودک و نوجوان چندان مورد توجه قرار نمیگیرد و از همین روست که سینمای کودک در دهه ۹۰ به هیچ عنوان نتوانست جایگاهی که سینمای کودک در میان کودکان دهه شصت داشت را پیدا کند.
علیرضا تابش مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی و دبیر سیوسومین دوره جشنواره بینالمللی کودکان و نوجوان، در گفتوگوی مفصل با خبرآنلاین که به بهانه آغاز به کار این جشنواره صورت گرفت، آشنا شدن با دنیای ذهنی کودکان و شناخت ذائقه آنها را مهمترین نیاز فیلمسازان عرصه کودک و نوجوان میداند.
متن این گفتوگو را در ادامه بخوانید.
برای دومین سال دبیری جشنواره کودک و نوجوان را تجربه میکنید. هنوز هم معتقدید جشنوارههای ایران به بلوغ رسیدند؟
بله. من سه سال پیش در مقام مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی به بهانه برگزاری جشنواره فیلم فجر، موضوعی را در قالب یک یادداشت مطرح کردم که جشنوارههای سینمایی در ایران به مرحله بلوغ خودشان رسیدند. یعنی بیش از ۳۰سال طی کردند و وقت آن رسیده که از یک سو نگاه جدیتری بشود به فرصتهای اقتصادی این جشنوارهها و از سوی دیگر این جشنوارهها تحول را تجربه کنند. یعنی یک پویایی و روزآمدی دیگری را تجربه کنند. برای همین از دو سال پیش که به عنوان دبیر جشنواره کودک منصوب شدم تلاش کردم در برگزاری این جشنواره نکاتی را که از قبل خودم به دیگران توصیه میکردم، در برگزاری جشنواره کودک مورد توجه قرار بدهم. برای همین سال گذشته ما برای اولین بار بخش وبسری را به جشنواره اضافه کردیم دلیلش این است که مخاطبین جشنواره کودک و نوجوان در سالهای جدید مخاطبینی هستند که نیاز خودشان را از وب تامین میکنند. چرا فکر میکنیم نسل جدید آن تجربهای را که ما در دهه شصت و هفتاد داشتیم نیاز دارند؟ درست است، کودک امروز را باید شناخت، ذائقهاش را سنجید، نیازسنجی نسل جدید مخاطبان سینمای ایران بسیار مهم است. ما این سالها به تغییر ذائقه نسلی اشاره کردیم اما در فرآیند تولید فیلمنامه یا تهیه آثار سینمایی کمتر به این ذائقه توجه شده است. همینطور تفاوت سواد رسانهای در نسل گذشته یا همان نسل آنالوگ با سواد رسانهای برای نسل دیجیتال به نظر من دو سواد رسانهای متفاوت از هم است و همینطور شکل ارتباط کودک و نوجوان امروز با فیلم هم متفاوت است. اگر خاطرات خودمان را مرور کنیم میبینیم که ما باید خانوادههایمان را مجاب میکردیم یا آنها تصمیم میگرفتند تا به سینما میرفتیم. در حقیقت در تعامل با پدر و مادر یا خواهر و برادر بزرگتر میتوانستیم به سینما برویم. اما بچههای امروز با یک کلیک به فیلمهای متنوع بسیاری دسترسی دارند و همین کار را برای تولیدکنندگان آثار سینمایی و دبیران جشنوارهای سینمایی بسیار سختتر و پیچیدهتر کرده است.
چرا سینمای دهه ۹۰ ما نمیتواند برای ذائقه کودک و نوجوان امروز محصول جذابی تولید کند که شاهد این حجم از گرایش به فیلمها و سریالهای کرهای نباشیم؟
اساسا این اشتباه یا موضوعی که دائما هم توسط منتقدین یا دوستان ما در رسانهها تکرار میشود که چرا روزهای طلایی سینمای کودک در دهه۶۰ برنمیگردد؟ آن روزها روزهای کودکی ما بوده درحالیکه پدران عزیز، مادران عزیز، فیلمسازان گرامی، آموزش و پرورش، بنیاد فارابی و … شما باید توجه کنید به ذائقه نسل جدید. دقیقا همین نکتهای که شما میگویید. فرزندان امروز دنبال چیزهایی هستند که به آن نیاز دارند. بنابراین شناخت نیاز آنها برای ما مهم است. دلیلش هم این است که شرایط عرضه و تقاضا اصلا قابل مقایسه با دوران کودکی ما نیست. اینترنت به طور جدی تاثیر خودش را روی نوع نگاه بچهها گذاشته و همینطور شکل فیلمهای کودک و نوجوان و اساسا فیلمهای این نسل را تغییر داده. اتفاقی که به تازگی در فیلمسازان ما رخ داده و کم کم دارند نسبت به این تغییر شکل فیلم در تعامل با اینترنت نگاه میکنند. نکته دیگر این است که سرگرمی تغییر شکل داده. در دوره خود ما که مصرف کننده محصولات آنالوگ بودیم، دنیای سرگرمی نیاز به مشارکت ما داشت. ما باید میرفتیم در یک امری مشارکت میکردیم اما در نسل نو، یعنی فرزندان نسل ما، آن مشارکت به یک تعامل و ارتباط دوسویه تبدیل شده. به عنوان مثال کودک همزمان که در تلویزیون فیلم مورد علاقهاش را میبیند چت میکند یا در فضای مجازی میچرخد، نقاشی هم میکشد و … این حضور در جهانهای موازی است که پیش از این نسل هیچ نسل دیگری تجربه نکرده بود. بنابراین تغییر شکل سرگرمی هم مهم است و نکته مهم که چندسالی است در بنیاد سینمایی فارابی درباره آن و اهمیتش با تهیهکنندهها و فیلمسازان گفتگو میکنیم، توجه به بازارهای موازی است. در همه سینماهای موفق دنیا صنایع جانبی بسیار اهمیت دارد. چیزی که باید در سینمای کودک ایران به طور جدی به آن توجه شود. امروز صنعت گیم یا بازیهای کامپیوتری را در اوج خودش میدانیم. پارسال پیش از کرونا گردش مالی سینمای ایران در گیشه با میانگین قیمت فروش یک بلیت چیزی حدود ۲۹۰میلیاردتومان بوده. اما گردش مالی گیم یا بازیهای کامپیوتری در سال۹۸، ۳۲۰میلیارد تومان بوده. سینما مورد توجه رسانهها و افکار عمومی است، اخبارش در صدر است، پیجهای شبکههای اجتماعی درباره اهمیت آن صحبت میکنند، فیلمهای ما به جشنوارههای خارج از کشور میرود و … ولی گیم هیچ یک از این فضاهای خبری را ندارد ولی در نسل جدید نفوذ دارد، چون نیاز بچههاست. برای همین لازم است که سینمای کودک و نوجوان به بازارهای موازی از جمله گیم، نوشت افزار، مد، اسباب بازی و … توجه کند.
در سالهای اخیر کارهای کوچکی انجام شده.
خیلی کم ولی این باید به دغدغه تهیهکنندهها و بخش خصوصی تبدیل شود.
«شهر موشها» در سالهای اخیر به این موضوع توجه داشت و چون فیلم برای کودک جذابیت داشت، ولی بسیاری از فیلمهایی که برای رده سنی کودک و نوجوان ساخته میشوند اصلا جذابیتی ندارند که بخواهند کودک را علاقمند کنند تا به محصولات جانبی آن هم توجه نشان بدهد. از طرفی محصولات جانبی یک فیلم باید با یک پیوست رسانهای همراه باشد تا دیده شود. به نظر میرسد یک سری اتفاقات مکمل هم باید رخ دهد تا به این موضوع پرداخته شود.
من نقش تهیهکننده را در این زمینه بسیار مهم میدانم. تهیهکننده فقط برای ایفای نقش آوردن تسهیلات مالی و بودجه برای تولید فیلم نیست. تهیهکنندگان در نظام سینمای ایران اگر به نقش واقعی خودشان واقف میبودند ما الان با حجم بازار وسیعتری در سینمای ایران مواجه بودیم. اندیشه «سود در تولید» باید آرام آرام از ادبیات سینمایی ایران حذف شود و سینمای ایران به بازار حقیقی و فروش و نیاز مخاطب توجه کند. نهادی هم مثل بنیاد سینمایی فارابی الان این تغییر گفتمان و نیازسنجی را با همکاری مرکز نوآوری و شتابدهی سینمای ایران پیش میبرد. امیدوارم تا پایان سال شاهد افتتاح این مرکز باشیم و نه تنها پروژههای خود بنیاد که پروژههای دیگر هم در این مرکز شتابدهی شود و در تعامل با استارتاپها و فعالان حوزه تبلیغات در حوزه تامین مالی، بازارهای موازی و صنایع جانبی بتوانیم بهرهوری بیشتری از سینمای ایران داشته باشیم.
فکر نمیکنید دلیل این اندیشه «سود در تولید» نهادهایی مثل بنیاد سینمایی فارابی هستند که برای ساخت فیلمها بودجه دولتی میدهند و همین باعث میشود برای تهیهکننده توجه مخاطب به فیلم، میزان فروش یا همین صنایع جانبی اهمیت نداشته باشد؟
به نکته درستی اشاره کردید. نقش نهادهای حمایتی اگر درست ایفا نشود میتواند گاه آسیبهایی را به جریان تولید و عرضه آثار سینمایی وارد کند. میتواند در درازمدت تهیهکننده را به این اندیشه وادارد که همین سرمایهای که از نهادهایی مثل کانون پرورش، حوزه هنری، فارابی، اوج و … یا حتی اسپانسر میگیرم کافی است و من هم نیاز ندارم که مخاطب، فیلم را ببیند یا نبیند. مشکل بازاریابی در سینمای ایران موضوعی است که اندیشهاش باید در مرحله ایدهپردازی و نگارش فیلمنامه شکل بگیرد. نگاه به بازار، توجه به بازاریابی و دیده شدن و پروموت شدن درست فیلم باید از ابتدای نگارش فیلمنامه و ایده تحقق پیدا کند. کاری که اساسا در طی سالها نادیده گرفته شده است.
شاید یک دلیل دیگری این است که تهیهکننده به معنای واقعی حرفهای خیلی کم داریم.
به هر حال این موضوعی است که باید آسیبشناسی شود. پس از سه دهه عملکرد بنیاد سینمایی فارابی، من و همکارانم به این نتیجه رسیدیم که باید تحول در نوع عملکرد و سیاستهای حمایتی بنیاد فارابی شکل بگیرد. برای همین از سال ۹۶ نحوه دادن تسهیلات و وام به تهیهکنندگان سینمای ایران تغییر کرد. آمادهسازی ذهن و ذهنیت تهیهکنندگان برای اینکه یک طرح تجاری برای فیلمشان بنویسند یا اساسا به طراحی تولید فکر کنند یا پیگیری موضوع طراحی تولید در پروژههای بنیاد فارابی یا شتابدهی آثار سینمایی و تلاش برای تجمیع سرمایه و آموزش متد این کار به تهیهکنندگان و مدیران تولید دغدغههایی بوده که توسط همکاران ما طی این سالها پیگیری شده و امیدوارم با راهاندازی مرکز نوآوری و شتابدهی سینمای ایران مجموعه تلاشهایی که بنیاد در این چندسال انجام داده به صورت علمی و فنی و در تعامل با بخش خصوصی و گردانندگان اصلی صنعت تصویر و سایر حوزهها مثل استارتاپها و حوزههای دیگر به خصوص کسانی که در صنایع جانبی میتوانند به سینمای ایران کمک کنند، دنبال شود.
طرح حمایت از آثار اقتباسی هم در راستای همین اتفاق است؟
این طرح در دوران شروع کرونا از طرف بنیاد سینمایی فارابی و سازمان سینمایی، خطاب به تهیهکنندگان سینمای ایران اعلام شد، خوشبختانه در اولین فراخوان این طرح، استقبال نسبتا خوبی توسط تهیهکنندگان انجام شد؛ تفاوت این طرح با سایر طرحهای بنیاد سینمایی فارابی در حوزه اقتباس این است که تهیهکنندهها مخاطب این طرح هستند. آنها باید کتاب یا داستانی را به بنیاد سینمایی فارابی برای تولید پیشنهاد بدهند که آن هم شاخصههای خودش را دارد. باید جذاب باشد و مورد استقبال مخاطب قرار گرفته باشد و رمانها و کتابهایی باشد که در ۴۰سال اخیر در بازار نشر عرضه شده باشد. اتفاقی که افتاد این بود که ما تصمیم گرفتیم سالی دو بار این فراخوان را بدهیم. فراخوان اول را در شش ماه اول سال دادیم که خوشبختانه مورد استقبال قرار گرفت. برای شش ماهه دوم سال هم انشالله به زودی این فراخوان را میدهیم. اتفاق جالبی که بعد از فراخوان اول رخ داد این بود که تهیهکنندگانی کتابهای پیشنهادی خود را به بنیاد سینمایی فارابی دادند، تعاملات جالبی بین تهیهکنندهها و ناشران به وجود آمده و اولین بار است که میگویم این است که الان گفتوگوهایی بین ناشران و تهیهکنندگان سینما صورت میگیرد که همدیگر را راضی کنند که این کتاب یا داستان مشمول این طرح شود. این چیزی است که ما به دنبالش بودیم. به نوعی فرهنگسازی در سینمای ایران و توجه دادن تهیهکنندهها به این که سینمای ایران به سوژهها و داستانهای مهم و جذاب در ادبیات داستانی سینمای ایران رجوع کنید.
این فقط برای آثار سینمایی است؟
سریال هم میتواند باشد اما فعلا برای تولید آثار سینمایی است. اگر این طرح جدی گرفته شود، اقتباس، در انیمیشن، فیلم کوتاه، سریال و … از یک ژانر مهجور، تبدیل میشود به یک ژانر قابل توجه.
در سالهای دورتر فیلمهای اقتباسی مثل «شبهای روشن» و «درخت گلابی» و … داشتیم که اقتباسهای ماندگاری بودند اما بحثی که پیش میآید این است که این روزها همانطور که اغلب کارشناسان و منتقدان میگویند مشکل بزرگ سینمای ایران کیفیت پایین فیلمنامهها است. در این طرح آیا فیلمنامهها هم باید مورد تایید بنیاد فارابی قرار بگیرد؟
در ابتدا به ما طرح میدهند و بعد از تهیهکننده میخواهیم که فیلمنامه را هم برایمان بفرستد و بعد از ارزیابی فیلمنامه، در تعامل با ناشر و تهیهکننده رایت اثر خریداری میشود، یک کمک هزینه هم به تهیهکننده میدهیم برای اینکه تولید فیلم را راه بیندازد.
این دغدغه وجود دارد که اگر خروجی این طرح، یک اقتباس ضعیف از یک اثر باشد، میتواند باعث زمین خوردن کتاب مورد اقتباس واقع شده در بازار نشر باشد؟
این دغدغه در شورای بررسی این آثار مد نظر قرار داده شده و همه تلاشمان این بوده که اقتباس جذاب و داستانگویی باشد و برای مخاطب سینما هم جذابیت داشته باشد.
سینمای کودک در معادلات ذهنی شما، چه جایگاهی دارد؟
مجموعه کارهایی که من و همکارانم در این سالها در بنیاد فارابی انجام دادیم با همه کاستیهایی که کارهای ما دارد، نشاندهنده این است که ما در جستجوی یک مسیر جدیدی برای حمایت از آثار سینمایی، به خصوص آثار سینمای کودک و نوجوان هستیم. نیروهای جوانتر به خیل تهیهکنندگان و فیلمسازان سینمای ایران بپیوندند. بیشتر به بعضی موضوعات مهجور توجه شود. عنصر جذابیت و توجه به ذائقه مخاطب در تولید و حتی انتخاب آثار بیشتر مورد توجه قرار بگیرد. اینها مجموعه موضوعاتی است که ما سعی کردیم به آن توجه داشته باشیم. اما خوی و خصلتهای شخصی آدمها مثل کتاب خواندن، سینما رفتن یا فیلم دیدن، به هر حال من هم متعلق به نسلی هستم که از کودکی در معرض موضوعات فرهنگی بودم. بنابراین شخصا اگر بگویند کدام اثر سینمایی امروز ایران را دوست دارید، خیلی به مستندها علاقمندم، فیلمهای مهم هنر و تجربه را سعی کردم در این سالها ببینم. گونه مهجوری مثل انیمیشن را دنبال کردم. هر وقت بچههای انیمیشن مشکل یا مسالهای داشتند پیگیری کردم. چون به ظرفیت انیمیشن اعتقاد دارم و از جمله علائق خودم این بوده که طی سالهایی که در بنیاد فارابی هستم، تولید مشترک جدیتر گرفته شود. برای همین کارگروه تولید مشترک بعد چندین سال تعطیلی دوباره احیا شد و تولید مشترک با کشورهای خارجی به طور جدی در دستور کار بنیاد فارابی قرار گرفت. کشور ما سالها و روزهای پر فراز و نشیبی را سپری کرده و سپری میکند؛ همچنان معتقدم که برای اینکه سینمای ایران بتواند در خارج از مرزها بهتر دیده شود و بازارهای جدیدتری را تجربه کند، نیاز به تولید مشترک واقعی دارد. نه اینکه صرفا از لوکیشن یا بازیگر یک کشور دیگر استفاده کنیم. باید مشارکت مالی، مشارکت فنی و انسانی در این پروژهها اتفاق بیفتد که خوشبختانه کارنامه ما در این پنج سال مشخص است و چهار، پنج فیلم تولید مشترک ساخته شد. تلاش کردیم که آن چیزی که در تراز سینمای ایران است در فارابی به عنوان یک نهاد ملی سینمای ایران مورد توجه قرار بگیرد.
امسال دومین سالی است که شما دبیر جشنواره کودک هستید. چقدر محصولات سینمای کودک و نوجوان را دنبال میکنید؟
به هر حال بخشی از این فیلمها که در دوره ایدهپردازی با صاحبان آثار گفتوگو داشتیم. با بعضی فیلمها خیلی اتفاقی و در جشنوارهها متوجه شدم چنین فیلمی بوده و از کارگردانش خواستیم بیاید و با او جلسه گذاشتیم و سعی کردیم برای تولیدات بعدی کمکش کنیم. تعاملی با دوستانمان در سینمای جوان داشتیم. چون یکی از نقصهای سینمای کودک و نوجوان، عدم تولید فیلمهای خوب برای کودکان در حوزه فیلم کوتاه است. فیلم کوتاه درباره کودک زیاد ساخته میشود ولی برای کودکان که کودک را جذب کند و به وجد بیاورد، متاسفانه خیلی کم است. جلسات همفکری با دوستان سینمای جوان برای حمایت در این زمینه داشتیم. اتفاق دیگری که در دوره فعالیت ما در بنیاد فارابی رخ داده، بحث المپیاد فیلمسازی نوجوانان است. در طول سال با بعضی از این فیلمسازان نوجوان در تعامل هستیم. از این جهت خاطرات و تجربههای جالبی دارم. یک روز نوجوان برگزیده اولین المپیاد فیلمسازی از لرستان به من زنگ زد که عمو تابش، من میخواهم فیلم دومم را بسازم چه کار کنم؟ یا مثلا ایمیل میزنند و مشورت میخواهند و … خود همین اتفاقات من را خیلی شاد و امیدوار میکند که نهالی که به عنوان المپیاد کاشتیم، آرام آرام ریشه کرده و کم کم به بار مینشیند. اگر از این خیل بچههای المپیادی، سه یا چهار یا پنج نفرشان هم بتوانند وارد سینمای حرفهای شوند و درحقیقت کشف المپیاد فیلمسازی باشند و موفقیتها و افتخارهایی برای سینمای ما به بار بیاورند به نظرم ما در این مسیر موفق بودیم.
به این موضوع امیدوار هستید؟
من به این سخنم اعتقاد دارم و حتما این اتفاق رخ داد.
این بچهها که به گفته خودتان این میزان به شما اعتماد دارند و شما آنها را به آینده امیدوار میکنید، چندسال بعد وقتی به جوانی میرسد احتمالا باید مثل خیلی از علاقمندان به فیلمسازی امروز، با یک فیلمنامه در دست به دفاتر فیلمسازی برود اما چون رانت و توصیهنامهای ندارد پذیرفته نشود.
من چون سینمای جوانی بودم و این سن و تجربیات را پشت سر گذاشتم خوب میدانم چه مشکلاتی بر سر راه این فیلمسازان جوان پیش خواهد آمد. خود من که هیچوقت فیلمساز نشدم و آماتوری برای دل خودم چند فیلم کوتاه ساختم، اما فیلمبین بدی نشدم، یا آرام آرام در کار فرهنگی جهتگیری فکری من با همنسلانم متفاوتتر شد. تاثیر المپیاد، فیلم کوتاه، سینمای جوان، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و … این نیست که صددرصد استعدادهایی که جذب میشوند فیلمساز، نویسنده، انیماتور یا استاد فیلمسازی شوند. تعداد کمی از اینها در آینده فیلمساز مطرحی خواهند شد اما این نهادها که نام بردم، نوع نگاه و فکر را تربیت میکنند. اساسا آدمی که وارد عرصه المپیاد یا فیلمسازی یا کلاسهای کانون میشود، بعد از ده سال آن آدم سابق نیست. دلیلش هم این است که جهتگیری و نوع نگاهش و جهانی که در آن سیر میکند، آن جهان سابق نیست و واقعا دیدش را تغییر میدهد.
سوال من درباره آن بچهای است که در جوانی با ذوق و علاقهای که برایش ایجاد شده به دنبال رویای فیلمسازی میرود اما چون اسم ندارد و مطرح نیست، این سینما او را پس میزند.
دغدغه شما کاملا بجا و درست است. خیلی از استعدادها بودند که به دلیل اینکه کسی پشتشان نبوده و نامآشنا نبودند سرخورده شدند. اما معتقدم جایی مثل کانون و مثل سینمای جوان برای نسل نوجوان، پناهگاه و مرجع خوبی است که بتوانند مراجعه کنند. اینها در همه شهرها دفتر دارند. ایران جز معدود کشورهایی است که در همه شهرها دفاتر فیلمسازی با برند سینمای جوان یا برند کانون در دسترس دارد. بنابراین حتی اگر بخش خصوصی هم از اینها حمایت نکند اینها میتوانند بخشی از پروژههایی که در ذهن دارند را عملیاتی کنند.
یکی از فیلمسازان کودک با یک خط داستانی چند فیلم با بازیگرهای مختلف ساخته. این چه دلیلی دارد؟
پارسال سومین المپیاد فیلمسازی نوجوانان را با حضور منتورها برگزار کردیم. منتورها که از اسمشان معلوم است، مربیان یا اساتید پیشکسوتی هستند که چند روز با نوجوانان ارتباط دارند و بچهها تجربهآموزی میکنند، ایدههایشان را مطرح میکنند، مشاوره میگیرند و … اتفاق جالبی که سال گذشته افتاد این اساتید (مرضیه برومند، ابوالفضل جلیلی، پوران درخشنده، ….) کلی ایده از بچهها گرفتند. بعد از اینکه المپیاد تمام شد، خانم پوران درخشنده در صفحهاش نوشت که امسال در المپیاد اصفهان فهمیدم که یک گروه موسیقی کُرهای وجود دارد که بچههای هشت، نه، ده، یازده ساله ما طرفدار اینها هستند. این نشان میدهد چقدر منتور ما از آن نوجوان دریافت داشته. این برای ما خیلی جذاب بود. جواب سوال شما این است که آن کارگردان هم از فضای نوجوانی و کودکی دور است. یکی از دستاوردهای ما در سال گذشته و امسال، همین آشنا شدن اساتید با جهان بچههای امروز است. این به نظرم خیلی در ایدهها و نگرششان تاثیر دارد.
در صحبتهایتان گفتید با وجودی که علاقه داشتید هیچوقت فیلمساز نشدید. چرا؟
دنبال نکردم. درگیر درس و کار و شغل و … شدم.
در چند گفتوگو از برگزاری آنلاین جشنواره گفتید. به موفقیت این شیوه چقدر امیدوار هستید؟
میخواهم این نکته را بگویم که نسل جدیدی از جشنوارههای سینمایی در راه است. دلیلش این است که ما میخواستیم در آینده بازنگری اساسی در موضوعات جشنوارهایمان داشته باشیم. به سمت اینترنتی شدن و آنلاین شدن برویم. کرونا کاری کرد که ما بالاجبار وارد این قصه شدیم و از سر اختیار خیلی از ما مدیران نبود و این یکی از دستاوردهای ویروس منحوس کرونا در عصر حاضر بود که بسیاری از رویدادهای فرهنگی، هنری را به سمت مدل جدیدی از برگزاری پیش برد. اینکه میگویم نسل جدیدی از جشنوارههای فیلم در راه هستند، اطمینان دارم با تجربهای که ما امسال انجام میدهیم، این تجارب، در ساخت و آمادهسازی نسل جدید جشنوارههای سینمایی در سال ۱۴۰۰ موثر خواهد بود.
به عنوان آخرین سوال، انتقادی که در روزهای گذشته بسیاری از کارشناسان مطرح کردند این بود که جشنواره کن تعطیل شد و بقیه جشنوارهها هم محدود برگزار شد اما جشنوارههای داخلی ما اصرار به برگزاری دارند.
دلیلش این است که جشنواره کودک و نوجوان جشنواره تخصصی است. جشنواره کن، ونیز، برلین و … عام هستند و ضمن اینکه فراموش نکنیم که آن جشنوارهها بازارهایشان خیلی مهم است. ولی جشنواره بینالمللی کودک و نوجوان اصفهان یکی از تخصصیترین جشنوارههای ایران است. تمرکزش روی کل سینمای کودک و نوجوان است. فیلم کوتاه، وبسری، انیمیشن و … در این جشنواره هستند. تنها آوردگاهی که در طول سال سینمای کودک و نوجوان میتواند محصولاتش را به مخاطب و رسانه ها عرضه کند همین جشنواره است. سینمای کودک و نوجوان به زعم خود شما اهالی رسانه، سینمای مظلومی است که کمتر به آن توجه میشود. اگر این جشنواره تعطیل شود، که ما هم در جریان همان کمتوجهیها به سینمای کودک همراه شدهایم. بنابراین تنها جایی که میتواند سینمای کودک یک نمودی داشته باشد اینجاست. چهارم شکل برگزاری که آنلاین شده، دستاورد عمدهاش این است که ما مخاطبین فراگیری داریم. یعنی برای اولین بار آثار حاضر در جشنواره را در معرض چندین هزارنفر قرار میدهیم. از این جهت نظر کودکان و نوجوانان که چه فیلمی را میپسندند و ذائقهشان چیست، برای ما بسیار حائز اهمیت است.