مسیر معکوس، بیش و پیش از هر چیزی درباره سینماست، از ارجاعات فراوانش به فیلمهای شخصیتهای سینمایی، تا عشق شخصیت اصلیاش به فیلمسازی و اشارات آشکاری که به سینمای آزاد ایران میکند. استفاده از دوربین سوپر هشت، نام فیلمسازان این جریان سینمایی که بر دیوار راهرو نصب شده و حتی اسم کانون که ” کانون فیلمسازان آماتور” است و اشاره به جریان سینمای آزاد در ایران دارد.
به گزارش ستاد اطلاعرسانی جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان به نقل از سایت خبری مدآرا؛ سعید نجاتی، مدرس و فیلمساز که عضو هیئت علمی و داوری جشنوارههای سینمایی و دبیری چندین جشنواره فیلم را در کارنامه دارد، در یادداشتی که در اختیار سایت مدارا قرار داد نوشت:
کُلُّ شَیٍ یَحتاجُ الی الْعَقلِ وَ الْعَقلُ یَحْتاجُ الی الاَدَبِ.
هر چیزی نیازمند عقل و خرد است و خرد نیازمند ادب.
امیر المومنین حضرت علی علیه السلام
در نخستین روز جشنواره کودک و به بهانه اکران آخرین ساخته ایوالفضل جلیلی، سایت سینما پرس متنی را به قلم جناب محمدرضا مهدوی پور با عنوان ”رونمایی از دستپخت بنیاد سینمایی فارابی ” در مذمت فیلم «مسیر معکوس» منتشر کرده است. جدا از لحن غیر حرفهای نویسنده که در اینجا تمایلی به پرداختن به آن ندارم، ایشان از چند جهت به فیلم تاخته است. اول آن که بودجه ۷۲۰ میلیونی را برای تملک ۶۰ درصدی بر فیلم عجیب دانستهاند. این مورد را به پای ناآشنایی با مناسبات و هزینههای تولید فیلم در ایران میگذارم و برای رفع نگرانی ایشان برای اتلاف بودجه بیت المال، به عرض میرسانم که تنها با حق فروش فیلم به یک شبکه تلویزیونی نه تنها بودجه اختصاص پیدا کرده به فیلم، باز خواهد گشت بلکه به سوددهی هم خواهد انجامید. ایشان اگر دغدغه بیتالمال دارند میتوانند آن را در چرخه آثار پرخرجی که با هیچ روشی توانایی بازگرداندن هزینه تولیدشان را ندارند، پیگیری کنند و به ایشان اطمینان خاطر میدهم که در صورت عدم حمایت داخلی از فیلمسازانی چون جلیلی با توجه به سوابق سینماییشان، به راحتی امکان یافتن سرمایه گذار در هر کجای جهان وجود دارد.
اینکه عکسی از مصاحبه جلیلی را که به گران شدن هزینه تولید فیلم اشاره میکند و به عنوان نمود بارز آن گران شدن غذا را مثال میزند بیاوریم و بدون هایلایت کردن واژه “مثال” تنها دغدغه تولید فیلم را تامین غذای عوامل فیلم بدانیم، اگر غرض ورزانه نباشد، قطعا از روی نا آگاهی است.
یا اینکه مگر انجام چند کار در فیلم توسط یک نفر، پدیده جدیدی است که اینطور مایه تعجب کسی شود که در یک یادداشت کوتاه سه بار به آن اشاره کند و آن را نشانه ضعف بداند؟ از گذشته تا به امروز در تولید فیلمهای کمهزینه، این امر متداولی بوده است. فیلمسازانی مثل ملویل، برادران کوئن و رابرت رودریگز هم در بعضی از فیلمهایشان حتی بیشتر از جلیلی اسم شان در عنوانبندی در سمتهای مختلف تکرار میشود.
البته آنچه بیش از همه محل تعجب است آن است که در متن یادداشت، تمام فیلمهای ابولفضل جلیلی آثاری ضعیف و فاقد ارزش سینمایی ارزیابی میشوند که حتی اکران هم نشدهاند. اگر نویسنده کمی زحمت جستجو به خود میداد، متوجه میشد که فیلمهای ابوالفضل جلیلی اگر به حکم اجبار در دورههای مختلف اجازه اکران نگرفتهاند، نه به خاطر ضعفهای ساختاری بلکه به دلیل سیاستگذاریهای سلیقهای در حوزه سینما بوده است. پخش آثار جلیلی در تلویزیون در فروردین ۸۰ با استقبال درخور همراه بود، پس بهتر است نتیجهگیری درباره نفروختن فیلم را به بعد از زمان اکران فیلم موکول کنیم. درباره ارزش سینمایی آثار جلیلی هم، به عنوان کسی که در این حوزه کار پژوهشی انجام داده، برای جلوگیری از اطناب کلام، حاضرم کتابم درباره ابوالفضل جلیلی (رقصیدن با خاک: نگاهی به سینمای ابوالفضل جلیلی از منظر نئوفرمالیسم) را به جناب مهدویپور هدیه بدهم تا هم با مباحث فرم آشنا شوند و هم با قوائد تحلیل فیلم.
اما محور اصلی یادداشت و نقد اصلی بر فیلم نسبت دادن سیاه نمایی به آن است. فیلمی که اساسا بر بستری رئال روایت نمیشود و فاقد مکانمندی و زمانمندی است چگونه میتواند سیاهنما باشد؟
ساختار فیلم از همان ابتدا با نمایش تصاویر دوربین سوپر هشت تبیین میشود. شکل آماتوری فیلم منطبق با شکل فیلمسازی نوجوان فیلم (امکان زاد راه) است. در اینجا ما شاهد رویدادهایی هستیم که از دریچه نگاه او روایت میشود و همانطور که ”امکان ” از هر چیزی فیلم میگیرد، در تناظر با آن فیلم نیز ساختاری چند پاره پیدا میکند. مکانهای متغیر و زمان روایی سیال فیلم، حال و گذشته را در هم میآمیزد و توالی رویدادها را به شکل غیرخطی درمیآورد.
لحن فیلم هجو گونه است و حتی خودش را دست میاندازد. استفاده از یک بازیگر برای چند نقش متفاوت و حتی شوخی جلیلی با نحوه فیلم ساختن خودش، در همین راستاست. اتفاقا تیغ تند انتقاد فیلم رو به مدیران سینمایی است که با تغییر هر مدیر، ساختارهای مدیریتی هم دستخوش تغییر میشود و فیلمساز باید خودش را با سیاستهای جدید سازگار کند.
«مسیر معکوس»، بیش و پیش از هر چیزی درباره سینماست، از ارجاعات فراوانش به فیلمهای شخصیتهای سینمایی، تا عشق شخصیت اصلیاش به فیلمسازی و اشارات آشکاری که به سینمای آزاد ایران میکند. استفاده از دوربین سوپر هشت، نام فیلمسازان این جریان سینمایی که بر دیوار راهرو نصب شده و حتی اسم کانون که ”کانون فیلمسازان آماتور” است و اشاره به جریان سینمای آزاد در ایران دارد.
نوجوانی که در فیلم ترسیم میشود نه مفلوک است و نه محکوم به نابودی. محل و شکل خانهاش اگرچه فقیرانه است اما تمیز و آبرومند است (در گزارشهای مستند رسانه ملی خودمان بارها تصاویری از حاشیه شهرها پخش شده که صدها بار از آنچه در فیلم به نمایش در میآید، فلاکتبارتر است و کیست که در خیابان شهر تردد کرده باشد و چهره کودکان کار را ندیده باشد) و اگر امکان برای رسیدن به هدفش گاه در مسیر خطا گام بر میدارد، از اقتضائات محیط رشد اوست. مدرسه محل تحصیل امکان هم کمتر نشانی از کمبود امکانات دارد.
سیاه نمایی در فیلمی که اساسا داعیه واقع گرایی ندارد، بی معناست و اگر گوشهای از مشکلات جامعه به فیلم راه پیدا کرده، حاصل تجربه زیسته در جامعهای است که دست به گریبان مشکلات معیشتی است که در اخبار روزانه هم بارها دیده میشود و رهبر معظم انقلاب هم در سخنرانیهایشان بارها به وجود مشکلات اقتصادی اشاره کرده و پیامدهای آن را متذکر شدهاند.
در نهایت آقای مهدوی پور از نماد پردازیهایی سخن به میان میآورند که ظاهرا تنها خودشان میتوانند کاشف رمز آن باشند و با نگاهی تعمیمگر همه چیز را به خارج از جهان فیلم تعمیم میدهند.
اساسا نمادپردازی کردن و نظام نشانگانی فیلمها، منتج از مباحث زبانشناسی کریستین متز در سینماست. برای درک بهتر مطلب، نقل قولی از متز میآورم: ” نماد، حاصل عناصر ترکیبی فیلم است و در فیلم تنیده شده و از خارج تحمیل نمیشود. نماد پردازی در سینما به معنی پیروی از نوعی نظام نمادین نیست. این نمادها بازتاب عناصر نمادین از پیش تعیین شده نیستند، بلکه در کارکرد با سایر عناصر درون فیلم معنا مییابند .”
به بیان سادهتر فیلم نمیتواند به چیزی خارج از جهانی که برای ما ترسیم کرده اشاره کند، مگر آنکه از قبل آن را در فیلم ساخته باشد. پس تصویر یک نوشته در پس زمینه، هر چه که باشد تنها تصویری است در پس زمینه و نه به چیزی ارجاع میدهد و نه معنایی میسازد.
در مواجهه با هر فیلمی قطعا می توان انتقاداتی را به آن وارد کرد. هیچ کس و هیچ فیلمی نباید مصون از نقد باشد البته نه با عنادورزی.
جلیلی و هنرمندانی نظیر او که به عنوان مولفان سینمایی در جهان شناخته میشوند، جزِئی از سرمایههای ملی هر کشوری به حساب میآیند.
خطاب آخر به جناب مهدوی پور؛ سخن گفتن آدابی دارد و اگر انتقادی هست، باید با بیانی خالی از توهین و نگاهی تخصصی آن را مطرح کرد.