حسین صادقی | نمایش و بیان مسئله ی کودکانِ کار آن قدر طعم تلخی دارد که بعید است بتوان واژه یا سکانسی در خور این واقعیت یافت اما به نظر می رسد پس از تماشای خورشید از مجید مجیدی می توان این فیلم را بسیار به آن چه که حق مطلب را درباره ی آن ادا می کند نزدیک دانست.
علی ، ابوالفضل و زهرا سه نماینده از جامعه ی بزرگی از کودکانی هستند که هر کدام در جایگاه خود نقش افرینی می کنند. علی کنشگری که برای به دست آوردن گنج خطر می کند، ابوالفضل که سن کمتری دارد و سادگی بیشتر و هموطن زهرا و اهل افغانستان است و زهرا که مصلحت بین است تا جایی که از علی میخواهد ابوالفضل را وارد نقشه یافتن گنج نکند تا مبادا دردسری برای وضعیت اسکان آن ها در ایران ایجاد نشود.
آن چه که بیشتر از هر چیزی توجه ببینده را در نقشآفرینی به خود جلب می کند، خشمی است که علی در گفتار و رفتار خود دارد. این نقطه ی عطف شخصیت پردازی در خورشید است. نابرابری اجتماعی، کار اجباری در سنین کودکی و گرفتاری های خانواده از همان ابتدا و… به مثابه ی ورودی های محیطی هستند برای روان کم ظرفیت و شکننده کودکانی که تاب چنین وضعیتی را ندارند. وضعیتی که در آینده ممکن است منجر به پرخاشگری های انتقام جویانه شود. اگر روزی شاهد بزه یا بدرفتاری ای از آنان باشیم کافی است نگاهی به زندگی آنان بیندازیم و نه در جهت توجیه بلکه در راستای درک رفتار آنان بدانیم کسی که آسیب می رساند همان کسی است که احتمالا روزی آسیب جدی ای دیده است و این چرخه ادامه خواهد داشت.
از طرفی دیگر بسیاری از ما در موقعیتهای مختلف نمی دانیم باید با کودکی که برای فروش متاعی به ما پناه می آورد چه کار کنیم؟ اجابت خواسته او از نگاه روانشناسی، یادگیری در حکم تقویت وضعیتی است که در آن قرار دارد و دست رد به سینه ی او زدن، نامهربانی و ایجاد خشمی است در وجودش. این وضعیت دقیقا همانند استیصالی است که علی در آن قرار دارد. اگر کاری نکند به وضعیت موجود تن داده است و اگر پی گنجی تا زیر زمین مدرسه اش برود تا از این وضعیت خارج شود به بستهای خانمان سوز تر از کار اجباری یعنی مواد مخدر می رسد. به نظر می رسد علاوه بر توجه فردی و مردمی ساختارهای جامعه نیز نیاز به اصلاح دارند و تا زمانی که این اصلاح صورت نپذیرد هر گونه تلاش و دست و پا زدنی همچون تقلاهای علی منجر به وضعیتی بدتر خواهند شد.
در پایان می توان گفت روزی این کودکان با تلاش و کوششی هدفمند در ساختارهای عادلانه، حق خود را باز خواهند ستاند و خورشید به زندگی آن ها نیز می تابد همان گونه که عده ای از آن ها در مدرسه خورشید استعداد درخشان بودند یا همانگونه که در سکانسی چشم گیر به نمایش درآمد مرز های آجری قوانین و چارچوب های اجتماعی را که موجب نابرابری های اجتماعی شده اند پشت سر گذاشته و از دیوار مدرسه ای که از آنان سلب شده بود بالا رفتند و حداقل حقوق اجتماعی خود را پس گرفتند.
به امید آن روز…