آثار موزیکال در سینمای کودک، بیشک جزو ماندگارترین فیلمهای کودک به حساب میآیند که یاد و خاطرهشن همواره در دل دوستدارانشان میماند.
به گزارش خبرگزاری پانا، هریک از ما، خیال تجسم یافته رویای کودکی خویشتنیم که از لابهلای برگهای دفترچه خاطرات کودکانهمان پا گرفتهایم. خاطراتی که غبار زمان، وضوح لحظههایش را کدر کرده و از روزهای شیرین گذشتههای دورمان سایهای مبهم در درونمان به جای مانده است.
سایهای که هرچند فراموش شده اما خشت به خشت شخصیت و رفتارمان را پایهریزی کرده است و هویتمان را میسازد. واقعیت امروز ما خیال خامدستانه کودکی است که بیپروا در سر رویا میپروراند و طرح آینده را در پستوهای ذهنش پیریزی میکند. کودکی که برای رویاپردازیهایش از تمام ابزارهای کنارش بهره میگیرد.
یکی از مهمترین ابزارها برای رنگ بخشیدن به روح سرگردان خیال، بیشک «سینما» است. سینما، رویایی است که بر پرده جان میگیرد و در تاریکی سالن سینما، کودک را غرق در خیال خود میکند. داستانهایی که چشم میبیند و گوش میشنود و احساس را درگیر میکند. تا کودک، به دنیای قصهها سفر کند. همانجا که میان واقعیت و خیال هیچ مرزی وجود ندارد. سرزمینی که همه غیرممکنها را ممکن میسازد و برای آرزو، حکم براورده شدن صادر میکند.
سرزمینی که در آن سرود عشق سر داده میشود و آواز محبت فضا را آکنده میسازد. در سرزمین رویایی سینما، همه المانها دست به دست هم میدهند تا کودک نشسته بر صندلی بال خیالش را تا فراخی همه ناممکنها بگسترد و ساکن سرزمین رویاها شود.
یکی از المانهایی که بیش از هر چیز به کودک پر پرواز میدهد، صدا است. سرودی بیهمتا، که موهبت شنیدن آهنگش در رگ و گوشت و خون آدمی حک میشود. موسیقی یکی از ارکان دنیای فانتزی است و در این میان فیلمهایی که محورشان بر موسیقی میچرخد، برای کودک جذابیتی بیبدیل دارد؛ و چه بسیار آثاری در سینمای کودک ایران که با حس زیبای موسیقیاش به دل کودکان نشسته است. کودکان دیروز و والدین امروز چه خاطراتی که با این موسیقیها دارند و چه یادها و خاطراتی که کودکان امروزی برای آیندهشان میسازند.
* «ش» مثل «شهر موشها»
ک مثل کپل
صحرا شده پر ز گل
گ مثل گردو
بنگر به هر سو
ب مثل بهار
فکر کن بسیار
پ مثل پسته
نباش خسته
م مثل موش
برخیز و بکوش
خ مثل خونه
نگیر بهونه
آ مثل آغاز
قصه شد آغاز
«شهر موشها» فیلم سینمایی عروسکی به کارگردانی محمد علی طالبی و کارگردانی عروسکی مرضیه برومند است. از صداپیشگان این اثر میتوان به حمید جبلی، ایرج طهماسب و نیما فلاح اشاره کرد. داستان این فیلم درباره یک گربه سیاه بود که موشها به آن «اسمشو نبر» میگفتند و به شهر موشها حمله میکند. به همین خاطر موشها به یک شهر دیگر میروند. قرار میشود پدر و مادرها از راه سخت و کوتاه بروند تا شهر را آماده کنند و بچهها هم با معلم و آشپزباشی راه طولانیتر را انتخاب میکنند.
* «ک» مثل «کلاه قرمزی»
آقای راننده
آقای راننده
یالله بزن تو دنده
برو به سمت تهرون
میخوام برم تلویزیون
من میشم همکار مجری
همدم و همراه مجری
میگیم و میخندیم
و شادیم و سر خوش
واسه بچهها داریم برنامه خوش
….
«کلاه قرمزی و پسرخاله» یکی دیگر از آثار موزیکال سینمای کودک ایران به کارگردانی ایرج طهماسب است. در این اثر سینمایی ایرج طهماسب، فاطمه معتمد آریا، حمید جبلی، حمیده خیرآبادی و…. ایفای نقش کردهاند.
کلاه قرمزی که بزرگ شده، مشغول تحصیل است اما بازیگوشیهای او سبب میشود تا از مدرسه اخراج شود. او از طریق تماشای تلویزیون و تماشای برنامه آقای مجری تصمیم میگیرد تا روانه تلویزیون شود.
* «د» مثل «دزد عروسکها»
آهای آهای ننه! من گشنمه
یکی دیگر از آثار موزیکال خاطرهانگیز سینمای کودکان است. این اثر را محمدرضا هنرمند کارگردانی کرده و در آن آزیتا حاجیان، رسول نجفیان، مهرواه شریفینیا و… ایفای نقش میکنند.
مادر لیلا و بهرام قرار است با گرفتن وام مسکن و خریداری یک خانه بچههایش را از دردسرهای صاحبخانهشان نجات دهد. اما عجوزهای که بیرون از شهر زندگی میکند و نمیخواهد آنها روی آرامش را ببیند، پسر گنجو را وادار میکند تا پول آنها را برباید. بچهها تصمیم میگیرند با فروش عروسکهای خود پول خانه را فراهم کنند، اما….
* «گ» مثل «گربه آوازهخوان»
گربه خوشصدا منم
ببین چه خوب ساز میزنم
با صدای زنبورکم
غصهها رو دور میکنم
قد و قوارهام رو نبین
سرم بلنده تو سرا
آبرو دارم همهجا
نه گشه هستم جون تو
نه تشنه هستم جون تو
اون بالاها رو پشت بوم
خونه دارم جون عموم
….
خونه خاله کدوم وره
از این وره یا از اون وره
بارون نمنم میباره
آروم و کمکم میباره
غصه نخور گلدونه جون
چشمات باشه به آسمون
کنار میره ابر سیاه
پیدا میشه صورت ماه
سرما میره، بهار میاد
کمبزه با خیار میاد
«گربه آوازهخوان» فیلمی کمدی عروسکی به کارگرانی کامبوزیا پرتوی است و مهدی عسگری، راحله اسماعیلی، رضا بابک، حمید جبلی، پوراندخت میهن و… بازیگران آن هستند.
حسنی و خواهرش گلدونه در پرورشگاه زندگی میکنند؛ روزی زن و شوهری برای انتخاب فرزند به پرورشگاه میآیند و گلدونه مورد توجه آنها قرار میگیرد. هنگامی که قصد دارند با توافی مدیر پرورشگاه گلدونه را با خود ببرند. حسنی با تکرار این واقعیت که آنها دارای پدری هستند که از سر فقر و ناچاری جلوی پرورشگاه گذاشته و بالاخره دوباره سراغ آنها خواهد آمد، از بردن او جلوگیری میکند.
بیشک آثار کودک موزیکال بسیاری هستند که یاد و خاطرهشان در دلها ثبت شده و همواره شعر آن آثار نمادی از یک نوستالژی شیرین در دل خاطرات کودکی هستند که با مرور آنها دلها به سمت خاطرات آن دوران پرواز میکنند.