در میزگردی با حضور سه سینماگر شناخته شده سینمای کودک و نوجوان، به اهمیت شناخت ظرفیت تخیل در این دسته از مخاطبان سینما پرداخته شد.
به گزارش ستاد اطلاعرسانی جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان، تابستان ۱۳۷۰ میزگردی تحت عنوان «سینمای کودک»، با حضور بیژن بیرنگ، ابوالحسن داوودی و مسعود کرامتی برگزار شد که در شماره سوم فصلنامه سینمایی فارابی انعکاس یافت. در این میزگرد، درباره موضوعات اساسی در سینمای کودک و نوجوان صحبت شد که خلاصهای از آن را در ادامه میخوانید.
تفاوت کار کودک با بزرگسال
در ابتدای میزگرد درباره تفاوتهایی که بین کار کودک و کار بزرگسال وجود دارد صحبت شد. بیژن بیرنگ در اینباره گفت: به نظر من اساسیترین تفاوت در مخاطبان است. ما باید بدانیم مخاطب ما کیست؟ اگر کودک است در چه محدوده سنی قرار دارد. اگر ما کار کودک میکنیم الزاما باید به محدوه سنی مخاطبان خود توجه داشته باشیم. در حالی که این مرزبندی در کار بزرگسال الزامی نیست.
ابوالحسن داوودی در ادامه صحبتهای بیرنگ بیان کرد: به جز در زمینه تکنیکی، تفاوتهای زیادی در فیلم کودک و بزرگسال وجود دارد. دنیای بچهها کاملا متفاوت از دنیای بزرگسالان است. ما دنیای آنها را آنطور که باید برررسی نکردهایم. هنگامی که برای فیلمساز کودک این سوال پیش میآید که در فیلمش چه باید بگوید؟ درمواردی چیزی را میگوید که، بزرگترها در ارتباط تربیتی خود با بچهها فکر میکنند صلاح است گفته شود. یعنی حرف فیلمش میشود پیام بزرگسالانهای که به زبان کودکانه ترجمه شده است. اگر در حد همین مفاهیمی که لازم است در کار کودکان آورده شود بتوانیم به جواب معقول و صحیحی برسیم طبعا گام اول را در ایجاد ارتباط موفق با کودکان برداشتهایم.
کرامتی در ادامه افزود: میتوان در این حیطه به فیلمنامه پرداخت. در هر نوعی از انواع فیلم، باید فیلمنامه را براساس شناخت نگاشت. فیلمنامه نویس کودک باید مخاطب خود را بشناسد. او انتخاب کرده که برای بچهها حرف بزند، پس ناگزیر از شناختن آنهاست و شناختن بچهها جز از راه شناخت دنیای خاصشان میسر نیست.
چه مسائلی باید در کار کودک لحاظ شود؟
بعد از بحث درباره تفاوتها، نوبت به این رسید که مخاطب کودک چه تاثیری روی کار نویسنده میگذارد و در اصل باید چه مفاهیمی را در کار خود لحاظ کند.
بیرنگ در این خصوص اشاره کرد: آنچه در کار کودک باید مورد توجه قرار گیرد یکی آن است که کار کودک در مجموع، کاری آموزشی است که برای ایجاد تغییر رفتار و روحیه در مخاطب کودک انجام میگیرد. اگر میخواهیم بچه دروغ نگوید یا نترسد و… کاری که باید بکنیم، کاری آموزشی با هدف تغییر رفتار در کودک است. به عقیده من کار آموزشی کار کودکان، مهمترین و اصلیترین رکن کار است و همواره باید مورد توجه و مدنظر باشد.
داوودی افزود: به نظر من این تاثیر در تفاوت زبان و منطق فیلم کودکان با بزرگسالان است. ما میتوانیم در یک فیلم اخلاقگرایانه، پیامی مانند «دروغ نگویید» را داشته باشیم اما آن نمودی دوگانه دارد؛ یک نمود در فیلم بزرگسالان و نمودی دیگر در فیلم کودکان. اگر شناخت کودکانه و شناخت بزرگسالانه را فهمیدیم، میتوانیم نمودهای مطابق هر نوع فیلم را در کار وارد کنیم.
کرامتی بااشاره به اینکه شناخت مخاطب اهمیت بسزایی دارد تاکید کرد: بچهها چه بخواهند چه نخواهند داخل محدودهای خاص زندگی میکنند و عدهای از بالا تصمیم میگیرند که چهطور آنها را تربیت کنند. بنابراین بخش آموزشی کار کودکان قطعا مهم است. به نظر من هر چه بیشتر بنیان کودکان شناخته شود احتمالا به وجه بهتری میتوانند بین خود و کودکان، ارتباط برقرار کنند.
ظرفیت ذهنی کودکان
هنگام کار برای کودک، هنرمند بهطور ناخودآگاه برخی مسائل را رعایت میکنند، مسائلی که با ظرفیت ذهنی کودک مرتبط است. باتوجه به این در فیلم کودک بیشتر از موارد نمادین استفاده میشود و کودک محدودیت ذهنی دارد پس باید طوری فیلم را ساخت که او زمان و مکان را در فیلم گم نکند. داوودی راجع به این موضوع گفت: نمادهای دنیای کودک باید معمولا روشن و واضح باشد تا او آنها را درک کند آنچه در درجه اول اهمیت قرار دارد، ارتباط تصویری است که بچهها با فیلم یا موضوع آن برقرار میکنند. کششی که در او به وجود میآید برمبنای برداشتهای عینیش است. برداشتهای ذهنی او بستگی به این دارد که که ما تا چه حد از درجه خلاقیت و زمینههای برداشتش از موضوعات آگاه باشیم و از آن استفاده کنیم؛ استفادهای در جهت بالا بردن این خلاقیت.
کرامتی ادامه داد: در گذشته بچهها بسیار قصه میشنیدند. در قصههایی که ما میشنیدیم به چیزهایی مثل پری دریایی یا غولها اشاره میشد که وجود خارجی نداشتند. همه آنها نوعی نماد هستند. در واقعا تمام عناصر موجود در افسانهها نماد هستند و تاثیرات این نمادها منفی نیستند؛ اما روایتهای امروزی این افسانهها طور دیگری است بچهها با قهرمان منفی ارتباط سادهتری میگیرند؛ مثلا گرگ را بیشتر از خرگوش دوست دارند. قطعا اشکالی در روایات وجود دارد وگرنه در افسانههای اصلی قلب بچهها برای قهرمان اصلی میتپد. در حال حاضر همین نقصان در روایات به سینما هم کشیده شده است. اگر روایت درست صورت بگیرد کودکان به راحتی فیلمها را دنبال خواهند کرد. ظرفیت بچهها خیلی زیاد است چون تخیلی را که بچهها دارند بزرگترها ندارند.
بیرنگ همچنین افزود: گاه ما در مقام بررسی، بیشتر به ذهنیات خود میپردازیم. وقتی گفته میشود فلان فیلم بدآموزی دارد، این حرف صرفا از ذهنیات گوینده برمیخیزد. مثلا میگویند اگر بچه از دیوار پایین بپرد، از فردا همه بچهها شروع به تقلید از او میکنند؛ اما سوپرمن تمام مدت از دیوارها میپرد اما فقط یک یا دو مورد مشاهده شد که بچهای از او تقلید کرده است. در مورد فراموش کردن زمان و مکان از سوی بچهها، عقیده دارم به نوع روایت ما برای بچهها بستگی دارد.
سی و چهارمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان، به دبیری علیرضا تابش از ۱۶ تا ۲۱ مهر ۱۴۰۰ (۸ تا ۱۳ اکتبر ۲۰۲۱) با شعار «سینما، سرزمین خیال» برگزار خواهد شد.