زهرا شفیعیپور فرد | کارشناس ارشد روانشناسی کودکان استثنائی
شهر گربهها، فیلمی است که به لحاظ روانشناختی از چند جنبه قابل بررسی است. ابتدا به مهمترین آن اشاره میکنم: چه فرایندی در هر فرد طی میشود تا به فکر مهاجرت بیوفتد؟ ابتدای فیلم ما با شروع این فرایند مواجه میشویم و بچه گربهای را میبینیم که با جملات خود بیان میکند باید پیشرفت را جای دیگری پیدا کند و رویای آزادی را نه در بستری که دارد، بلکه در شهر دیگری بیابد. دو علت مهمی که هر فردی را ترغیب میکند در جست وجوی داشتن آن، محل اصلی زندگی خود را با وجود سختیهای پیش رو، امر خطیر دل کندن از خانواده و نبودن در سرزمین مادری را ترک کند و وارد مکانی غریبتر شود. بنظر میرسد آنچه که سازندهی فیلم را ترغیب به ساختن کرده، موضوع مهم و قابل بررسی برای کودکان است و از این جهت نمادهای زیبایی جهت پرداخت انتخاب کرده و متناسب سازی آن برای کودکان به زیبایی انجام شده است. استفاده از فضای آهنگ و موزیکال بودن قصه، مخاطب کودک خود را تا انتها پای فیلم نگه میدارد و حتی میتوانم بگویم چنانچه افراد بزرگسال معنای فیلم را بفهمند و به دنبال آن باشند که اهمیت خانواده و سرزمین مادری را برای فرزندان خود درونی کنند، برایشان فیلم دوست داشتنی خواهد بود. به عنوان مخاطب بزرگسالی که تلاش میکند دنیای کودکان و نوجوانان را بفهمد؛ باید بگویم ایدهی اصلی فیلم، موضوع بسیار مهم و جدی برای آیندهی این سرزمین و بخصوص کودکان و نوجوانان است
اما نقد بسیار مهمی را به فیلم شهر گربهها وارد میدانم که بیش از آنکه ایراد وارد به فیلمنامه باشد، به ایدهی آن بازمیگردد. همهی ما بعنوان یک ایرانی آرزو داریم در کشور خود بمانیم و از اتفاق سرزمین خود را بسازیم، چنانکه این تفکر را در کودکان خود از ابتدا به شکلهای مختلف نشان میدهیم و آنها از ما الگو میگیرند اما کم کم روند اتفاقات و شرایط کشور به گونهای رقم میخورد که هرشخصی بنا به دلایلی که دارد و آیندهای که برای خودش متصور است، تحقق آن را در این سرزمین محال میپندارد، بنابراین تصمیم میگیرد که در جایی که امکانات بیشتری به او میدهد، ادامهی رویاهایش را پیش گیرد. طبیعتا هر شخص میداند چه چیزهای مهمی را از دست میدهد و چه چیزهایی را قرار است از دست بدهد، ایدهی ساخت فیلم چنان نشان میدهد که گویا اعضای جامعهی ما با توجه به شرایط فعلی بی دلیل و از سر دلخوشی کشور را ترک میکنند و گویا مهاجرت را امری موهوم و صرفا خیالی نشان میدهد و کشورهای غربی که حالا محل تجمع زیادی از نخبگان کشور است، جایی صرفا برای تحقق رویاهای کوتاه مدت که محل سوءاستفاده از آنهاست، به تصویر کشانده شدهاند و این موضوع از جهتی که هر کودک ممکن است روزی به این نتیجه برسد که باید بین از دست دادن برخی داشتههایش و ماندن، یکی را انتخاب کند، ناخودآگاه سرزنش درونی او را برانگیخته میکند ضمن آنکه محل قضاوتی غیرواقعبینانه به مخاطب خود میدهد. این مسئله فیلم را از نظر نویسندهی این نقد، کمی به ارزشهای شعاری نزدیک کرده که پایه و اساس ندارند.
در کل این فیلم با توجه به نقش و نگارها و خیالاتی که برای کودکان و نوجوانان به تصویر کشیده است، میتواند فیلم جالبی باشد، بهتر است سازندهی فیلم، آقای سیدجواد هاشمی، در فیلمهای بعدی خود ثابت کند ایران باید ساخته شود، اما «چگونه و چرا تا حالا چنین امری محقق نشده» را به خوبی برای کودکان به تصویر بکشد.