ایرنا- احسان رحیمزاده، روزنامهنگار| مجموعه فیلمهای عروسکی سینمای ایران در سی و چهار دوره پیشین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودک و نوجوانان موفقیت چشمگیری نداشتهاند، در دوره سیوپنجم نیز جای خالی فیلمهای عروسکی حس میشود.
در پانزدهمین دوره جشنواره داوران علاوه بر اهدای پروانه زرین بهترین فیلم، چهار دیپلم افتخار هم به چهار فیلم دادند که یکی از آنها به فیلم عروسکی «یکی بود یکی نبود» ساخته ایرج طهماسب رسید.
به این جوایز انگشت شمار باید تقدیر از دستاندرکاران فیلم سینمایی «کلاه قرمزی و بچه ننه» در جشنواره بیستوششم فیلمهای کودک و نوجوان را هم اضافه کنیم. در بخشی از مراسم پایانی جشنواره بیست و ششم در سال ۹۱، با حضور ایرج طهماسب، حمید جبلی، حمید مدرسی، دنیا فنیزاده و مرضیه محبوب از عوامل ساخت شخصیت کلاه قرمزی تقدیر به عمل آمد.
از این چند مورد که بگذریم بیشتر فیلمهای مشهور عروسکی همچون کلاه قرمزی و پسرخاله، دزد عروسکها، نخودی، شهر موشها، الو الو من جوجوام، پاتال و آرزوهای کوچک، گلنار، گربه آوازه خوان، تارزن و تارزان و … جشنواره فیلم کودک و نوجوان را دست خالی ترک کردهاند.
عروسکهای سینمایی سرمایههای هنری هستند که با ذوق و خلاقیت چندین نسل از هنرمندان متولد شدهاند. در موزه سینما که قدم میزنیم با تماشای هر عروسک به دنیای شاد خاطرات کودکانه پرتا میشویم. «پاتال» عروسکی بود که داخل کره جغرافیا زندگی میکرد و آرزوهای ناممکن را برای بچهها محقق میساخت. پسرخاله دوست مهربانی بود که برای کلاهقرمزی و آقای مجری نان داغ میخرید و آنها را به آینده امیدوار میکرد. گربه آوازهخوان به حسنی و گلدونه کمک کرد که پدر و مادرشان را پیدا کنند. گلنار هم وقتی میخواست از دست خرسها فرار کند به نقشه «خاله قورباغه» متوسل شد و توصیه این عروسک را عملی کرد.
عروسکهایی که بیشتر جانور هستند تا انسان
در بیشتر فیلمهای عروسکی سینمای ایران، عروسکها نماینده شخصیتهای حیواناتی مثلا سگ و گربه و جوجه و … شدهاند. در فیلم «گربه آوازهخوان» نقش تمام گربهها به عروسکها واگذار شده است. در فیلم «شهر موشها» هم موشها عروسک هستند و هم گربهای که قرار است به شهر حمله کند (اسمشو نبر).
در فیلم «یکی بود یکی نبود» مجموعهای از حیوانات از مرغ و گاو و کلاغ گرفته تا الاغ و گربه و خروس و بره در قالب عروسکهای نمایشی حضور دارند. گلنار از عروسکهای خاله قورباغه و خرس بهره میبرد و در «تارزن و تارزان» نیز همه عروسکها نماینده حیوانات هستند.
در فیلم «الو الو من جوجوام» عروسکهای جوجو و میو نقش دو شخصیت جوجه و گربه اثر را بازی میکنند. فیلم «سفر جادویی» یکی از استثناهاست که در آن خبری از عروسک حیوانات نیست. البته این اثر را نمیتوان یک فیلم کاملا عروسکی محسوب کرد. چرا که صرفا دو عروسک ربات و مرد مجازاتگر در سکانس دادگاه آن حضور دارند. جایی که اکبر عبدی، (پدر قصه) قرار است به خاطر بدرفتاری با پسرش مجازات شود، این دو عروسک تنبیههای بدنی پدر را به یادش میآورند.
در فیلم «نخودی» با عروسکی مواجهیم که توصیههای مفیدی برای قهرمان قصه دارد. یک کارگردان تئاتر عروسکی (با بازی صابر ابر) که در انجام نمایشهایش ناموفق است با هر شکست و تحقیر کوچک و کوچکتر میشود اما ملاقات با نخودی در سرزمین قصهها، زندگی او را تغییر میدهد.
در مجموعه فیلمهای «کلاه قرمزی» نیز خبری از عروسک حیوانات نیست. کلاه قرمزی اگرچه در ابتدا و روزهای آغازین شاخک داشته و یک مورچه بوده، ولی به تدریج شخصیتی انسانی پیدا کرده است. او مثل انسانها مدرسه میرود، عاشق میشود و برای رفتن به تلویزیون و دیده شدن تلاش میکند.
موفقترین و محبوبترین عروسکها آنهایی بودهاند که رنگآمیزی مشخصی داشته و به لحاظ شخصیتی، هویتی مستقل پیدا کردهاند. دوستداران «کلاه قرمزی» او را با شیطنتها و لجبازیهایش میشناسند. او پسری است که کلمات را اشتباه تلفظ میکند، وسط حرف دیگران میپرد، بعضی وقتها دروغ میگوید اما در نهایت خوش قلب و مهربان است.
عروسکهای فیلم «شهر موشها» هر کدام واجد ویژگی اخلاقی مشخصی بودند. «کپل» همان طور که از نامش پیداست، شکمو و پرخور و چاق بود. «خوش خواب» تنبل بود و علاقه زیادی به خوابیدن داشت. «نارنجی» حساس و زودرنج بود و مدام قهر میکرد.
این عروسکها در قالب فیلمها و سریالهای دنبالهدار تکرار شده و ادامه پیدا کردهاند. اما عروسکهای دیگر که فاقد ویژگیهای مشخص اخلاقی و رفتاری بودهاند خیلی زود فراموش شدهاند. به عنوان مثال فیلم «دزد عروسکها» قصه عروسکهایی را تعریف میکند که در روند قصه خیلی تاثیرگذار نیستند. کنش و واکنشها بیشتر توسط کودکان و بزرگترهایی صورت میگیرد و عروسکها به عنوان اشیایی که قرار است دزدیده شوند اهمیت پیدا میکنند.
پیشینه تلویزیونی؛ شرط محبوبیت عروسکها
یکی از معیارهایی که میتواند سرنوشت آثار عروسکی را مشخص کند پیشینه تلویزیونی آنهاست. عروسکهای «کلاه قرمزی و پسرخاله» و «شهر موشها» ابتدا در تلویزیون گل کردهاند و سپس راهی سینما شدهاند. مخاطبانی که در طول چند سال به صورت روزانه یا هفتگی با یک عروسک انس گرفتهاند، مشتاق هستند سرنوشت او را در سینما هم دنبال کنند.
کلاهقرمزی اولین بار در مجموعهای تلویزیونی به نام سقائک و شانهبهسر دانا در سال ۱۳۶۰ و سپس با ظاهری جدید در برنامه جغجغه و فرفره ظاهر شد. فیلم سینمایی «کلاهقرمزی و پسرخاله» ۱۳ سال بعد از تولد این عروسک در تلویزیون روانه اکران سینماها شد. محبوبیت «کلاه قرمزی» به حدی بود که ساخت سه گانه سینماییاش در دهه هشتاد و نود هم ادامه پیدا کرد.
عروسکهای فیلم «شهر موشها» نیز قبلاً در سریال تلویزیونی «مدرسه موشها» ایفای نقش کرده بودند. موشهایی که در قاب تلویزیون روایتگر خاطرات یک مدرسه پرهیاهو بودند، بعد از چند سال (۱۳۶۴) راهی شهر شدند و آنجا ماجراهای زیادی را رقم زدند. کودکانی که این عاشق این موشهای بامزه بودند ۲۹ سال بعد در سال ۱۳۹۳ دوباره راهی سالنهای سینما شدند و فصل دوم فیلم با عنوان شهر موشهای ۲ را تماشا کردند.
بسیاری از عروسکهای دیگر را میتوان نام برد که در قاب تلویزیون مانده و راهی سینما نشدهاند. چاق و لاغر، سنجد، مجید جان دلبندم و زی زی گولو هم با توجه به محبوبیتشان میتوانستند نسخه سینمایی داشته باشند. اما به دلایل مختلف این اتفاق نیفتاد.
دلبستگی بچهها به عروسکها از خانه تا سینما
رابطه کودکان و عروسکها یک رابطه گرم و عاشقانه است. محال است که کودکی در فهرست اسباببازیهایش عروسک نداشته باشد. این اشیای چوبی و پلاستیکی و پارچهای گاه جایگزین دوست و خواهر و برادر نداشته کودک میشوند.
معمولا دختربچهها بیشتر از پسربچهها با عروسکهایشان حرف میزنند و بازی میکنند. شاید به این خاطر که آنها نسبت به این اشیای بیجان حسی مادرانه دارند و در رویاهای خود فردایی دور را تصور و زندگی میکنند. اکثر پسربچهها نیز عروسکها را همچون فرزندان آیندهشان دوست دارند. این دو گروه با عروسکهای خود حرف میزنند و احساسات و هیجانات خودشان را در گوش عروسک زمزمه میکنند.
دلبستگی بچهها به عروسکها گاه اینقدر زیاد میشود که بدل به یک بیماری روحی میشود. در این وضعیت اولیای کودک باید به یک روانشناس مراجعه کنند و از او بپرسند چطور میشود این وابستگی را کاهش داد.
عروسکها از فهرست اسباببازی کوچولوها به دنیای سینمای کودک و نوجوان راه یافتهاند. بچهها همانطور که عروسکهای شخصیشان را دوست دارند، با عروسکهای نمایشی نیز همذات پنداری میکنند. عروسکهایی که در دنیای فیلمها و سریالها با بچهها حرف میزنند، گاه محبوبیتشان بیشتر از شخصیتهای انسانی میشود. بازیگران کودک به مرور زمان بزرگ میشوند و قد میکشند و دیگر نمیتوانند نقشهای قبلی را ایفا کنند. اما عروسکها همیشه شکل و شمایلی ثابت دارند و در طول زمان شیرینی و جذابیت ذاتیشان را حفظ میکنند.