حسین صادقی | بسیار دشوار است اگر بخواهیم در یک نوشتار چشم بر نکات درخشانی که در طول فیلم مخاطب را پای به پای اثر پیش می برد ببیندیم و تنها از دریچه روانشناختی به آن نگاه کنیم. نکاتی همچون نقش آفرینی های دلنشین، فیلمنامه ای با ضرب آهنگ و تپش بالا، دیالوگ های شیرین و شنیدنی و…
داستان در کوران جنگ تحمیلی اتفاق می افتد جایی که در یکی از مناطق یزد مهران پسر خردسال خانواده که با نقش آفرینی سجاد اسماعیلی همراه است در ابتدا با ازدواج مجدد پدر خود که در جبهه به سر می برد مخالف است اما رفته رفته به همراه معین و داوین اقدام به پیدا کردن مادر برای خود می کند و در این روند شاهد اتفاقات و حوادث دلنشینی هستیم.
فارغ از این که چقدر اثر برای کودک یا حتی درباره ی کودک امروز تلقی می شود. استفاده از موضوعات و موقعیتهایی که برای دهههای گذشته نیز جنبه نوستالژیک دارد، دامنه سنی مخاطب را از نوجوان به بزرگسال نیز گسترش می دهد. موقعیت هایی همچون ممنوعیت ویدئو، صف های کوپن، جلسات مذهبی زنانه و….
به نظر میرسد آن چه که مهران ابتدای فیلم از آن سر باز میزند، بی توجهی به خواست او و عواطف و احساسات اوست به همین خاطر با ازدواج مجدد پدر موافقت می کند به شرط آن که خود نیز در این انتخاب نقش داشته باشد. و زمانی که خود محور این موضوع قرار می گیرد، کنش مند شده و داستان را پیش میبرد. موضوعی که اغلب در ازدواجهای مجدد به آن بی توجهی شده و منجر به آسیب هایی جدی به کودکان و نوجوانان می شود.
این کنش مهران در ایجاد دلبستگی مجدد با یک مراقب را می توان در راستای مراحل تکامل دلبستگی دانست جایی که در مرحله مشارکت فعال کودک قادر به تعامل است و از حالت انفعال در برابر افراد نزدیک خارج شده و نیاز است تا با او تسامح و گفتگوی بیشتری صورت پذیرد .
هر چند اختلاف میان معین و مهران و داوین که به همراه خانواده از مهران جنگ زده به یزد پناه آورده اند چندان زیاد به نطر نمی رسد اما همین اختلاف نیز موجب تنوع در کنش های این سه شخصیت شده و راه های برقراری ارتباط با اثر را گسترده می کند.
صمیمیت و رفاقت میان این سه شخصیت نیز به دور از تصنع برای مخاطب نوجوان کاملا قابل درک است.
در مجموع می توان اذعان کرد که رقیه توکلی اثری قابل تامل و شایسته را ساخته و پرداخته است که از جنبه های مختلف در خور توجه است.